شاد کن جان من، که غمگین است
رحم کن بر دلم، که مسکین است
روز اول که دیدمش گفتم:
آنکه روزم سیه کند این است
روی بنمای، تا نظاره کنم
کارزوی من از جهان این است
دل بیچاره را به وصل دمی
شادمان کن، که بیتو غمگین است
بیرخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
گه گهی یاد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شیرین است
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را کبر و ناز چندین است
بنوازی و پس بیازاری
آخر، ای دوست این چه آیین است؟
کینه بگذار و دلنوازی کن
که عراقی نه در خور کین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل از شاعر عراقی به بیان احساسات غم و شادی میپردازد. وی از معشوق میخواهد که بر او رحم کند و دل او را شاد کند، چرا که بدون او غمگین است. او یادآوری میکند که روز اول دیدن معشوق، به سیاه شدن روزش پی برده است. درخواست میکند که معشوق روی خود را نشان دهد تا او را تماشا کند و دل بیچارهاش را به یک لحظه وصل شاد کند. در ادامه، شاعر به تضاد بین عشق و کفر اشاره میکند و بر تناقضات روابط عاشقانه تأکید میکند. او از معشوق میخواهد که از کینه بگذرد و محبت کند، زیرا او خود را درخور کینه نمیداند.
هوش مصنوعی: دل من را شاد کن، زیرا غمگین و ناراحت است. بر حالت قلبم رحم کن، چرا که در وضعیت بدی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: روز اول که او را دیدم، بلافاصله فهمیدم که او باعث تباهی و تیرهروزی من خواهد شد.
هوش مصنوعی: به من رویت را نشان بده، تا بتوانم تماشا کنم آرزوهایم را؛ هدف من از این دنیا همین است.
هوش مصنوعی: دل بیچاره را لحظهای با وصالت شاد کن، زیرا بدون تو همیشه غمگین است.
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، ایمان من به تمام معنا بیاعتبار و کفر به شمار میآید، و با حضور تو، حتی کفر من به نوعی ایمان و دین تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات در یادآوری تو، حتی دشنامهای من هم به نظر میرسد که سخنان تلخ از طرف تو شیرین هستند. یعنی یاد تو به قدری خوب و شیرین است که حتی کلماتی که به تو میگویم، شکل دیگری به خود میگیرند و دلنشین به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: دل را به تو سپردم، اما نمیدانستم که تو چهقدر متکبر و مغروری.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، تو ابتدا با مهربانی و شفقت به من محبت میکنی و سپس به من آسیب میزنی. این رفتارت چه دلیلی دارد؟
هوش مصنوعی: کینه را کنار بگذار و با محبت برخورد کن؛ زیرا عراقی به کینه ورزی نیازی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا جهان است؛ کار او این است
نوش او نیش و مهر او کین است
زآنکه در کویت آفتاب این است
نیم شب چون نماز پیشین است
ای عزیزان بر جهان این است
زهرش اندر گیای شیرین است
بزمهای تو گرچه رنگین است
آنچه بزم مخلد است این است
شیر در کار عشق مسکین است
عشق را بین که با چه تمکین است
نکشد کس کمان عشق به زور
عشق شاه همه سلاطین است
دلم از دلبران بتی بگزید
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.