گرچه دل خون کنی از خاک درت نگریزیم
جز تو فریادرسی کو که درو آویزیم؟
گذری کن، که مگر با تو دمی بنشینیم
نظری کن که خوشی از سر و جان برخیزیم
مشت خاکیم به خون جگر آغشته همه
از چنین خاک درین راه چه گرد انگیزیم؟
هم بسوزیم ز تاب رخ تو ناگاهی
همچو پروانه ز شمع ارچه بسی پرهیزیم
بیم آن است که در خون جگر غرق شویم
بسکه بر خاک درت خون جگر میریزیم
تا دل گمشده را بر سر کویت یابیم
همه شب تا به سحر خاک درت میبیزیم
نیک و بد زان توایم، با دگریمان مگذار
با تو آمیختهایم، با دگری نامیزیم
راه ده باز، که نزد تو پناه آوردیم
بو که از دست عراقی نفسی بگریزیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و اعتماد به معشوق سخن میگوید. او اشتیاق و نیاز خود را به معشوق ابراز میکند و از بیپناهی و درد خود در دوری از او میگوید. شاعر خواستار توجه معشوق است و میخواهد لحظهای در کنار او باشد تا از غم و اندوهش کاسته شود. او از خاک و چهره معشوق میگوید، و نشان میدهد که در جستجوی او، شبها بر درگاهش خاک میافتد و خون دل میریزد. در نهایت، شاعر از معشوق درخواست میکند که راهی به سوی خود باز کند تا بتواند به او پناه ببرد.
هوش مصنوعی: اگرچه دل ما از غم به درد میآید، اما از در تو دور نمیشویم. هیچ کس دیگر را جز تو نمیشناسیم که به او تکیه کنیم و پناه ببریم.
هوش مصنوعی: لطفاً نگاهی بینداز و فرصتی بده تا بتوانیم لحظاتی را با هم بگذرانیم. به اطراف نگاهی بینداز تا ببینیم چقدر از زندگی و خوشیهایمان برمیخیزد.
هوش مصنوعی: ما تنها خاکی هستیم که به خون دل آغشته شدهایم. از چنین خاکی که در این مسیر وجود دارد، چه گرد و غباری برمیافروزیم؟
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی تو، بیدلیل دچار آتش عشق میشویم، حتی اگر خیلی تلاش کنیم که از آن دوری کنیم، مانند پروانهای که به سمت شمع میرود.
هوش مصنوعی: نگرانیم که بهخاطر شگفتی و اندوهی که از عشق تو داریم، بهقدری غمگین و دلشکسته شویم که در درد و رنج ناشی از این عشق غرق گردیم؛ چرا که هر روز به نشان عشق و ارادت خود، اشکهای خونین جگر را بر درگاه تو میریزیم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل گمشدهام را در کوچههای تو پیدا کنم، تمام شب تا صبح بر خاک درگاهت اشک میریزم.
هوش مصنوعی: همه خوبیها و بدیها از تو نشأت میگیرد، پس ما را با دیگری در میانه نگذار. ما با تو آمیخته شدهایم و نمیخواهیم با کسی دیگر ارتباط داشته باشیم.
هوش مصنوعی: درها را باز کن، زیرا به نزد تو پناه آوردهایم، چرا که میخواهیم از دست عراقیها فرار کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چند خسپیم صبوح است صلا برخیزیم
آب رحمت بستانیم و بر آتش ریزیم
آن کمیت عربی را که فلک پیمای است
وقت زین است و لگام است چرا ننگیزیم
خوش برانیم سوی بیشه شیران سیاه
[...]
تو پس پرده و ما خون جگر میریزیم
وه که گر پرده برافتد که چه شور انگیزیم
دیگران را غم جان دارد و ما جامهدران
که بفرمایی تا از سر جان برخیزیم
مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.