لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
عراقی

گر ز شمعت چراغی افروزیم

خرمن خویش را بدان سوزیم

در غمت دود آن به عرش رسد

آتشی، کز درون برافروزیم

آفتاب جمال بر ما تاب

زانکه ما بی‌رخت سیه روزیم

تا ببینیم روی خوبت را

از دو عالم دو دیده بردوزیم

مایهٔ جان و دل براندازیم

به ز عشقت چه مایه اندوزیم؟

همچو طفلان به مکتب حسنت

ابجد عشق را بیاموزیم

در غم عشق اگر رود سر ما

ای عراقی، برو، که بهروزیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظامی

به که گرمی در او نیاموزیم

آتش کشته بر نیفروزیم

عراقی

گر ز شمعت چراغی افروزیم

خرمن خویش را بدان سوزیم

در غمت دود از آن به عرش رسد

آتشی کز درون برافروزیم

آفتاب جمال بر ما تاب

[...]

ابن یمین

گر بگوئیم جان خود سوزیم

آتشی در جگر برافروزیم

بلند اقبال

شمع ومن هر دو زآن همی سوزیم

تا مگر عاشقی بیاموزیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه