گنجور

 
عراقی

نیست کاری به آنم و اینم

صنع پروردگار می‌بینم

صبر از تو نکرد دل، والله

نیست پروای عقلم و دینم

سخنی، کز تو بشنود گوشم

خوشتر آید ز جان شیرینم

در جهان گر دل از تو بردارم

خود که بینم، که بر تو بگزینم؟

کرمی کن، گرم بخواهی کشت

هم بدان ساعدان سیمینم

با عراقی، که عاجز غم توست

خرده‌گیری مکن، که مسکینم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
مسعود سعد سلمان

من به خانه چرا نه بنشینم

توبه با صلاح بگزینم

عراقی

نیست کاری به آنم و اینم

صنع پروردگار می‌بینم

حیرتم غالب است و دل واله

نیست پروای عقل، یا دینم

سخنی کز تو بشنود گوشم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه