صبا وقت سحر، گویی، ز کوی یار میآید
که بوی او شفای جان هر بیمار میآید
نسیم او مگر در باغ جلوه میدهد گل را
که آواز خوش بلبل ز هر سو زار میآید
مگر از زلف دلدارم صبا بویی به باغ آورد
که از باغ و گل و گلزار بوی یار میآید
از آن چون بلبل بیدل ز رنگ و بوی گل شادم
که از گلزار در چشمم رخ دلدار میآید
گر آید در نظر کس را به جز رخسار او رویی
مرا باری نظر دایم بر آن رخسار میآید
مرا از هرچه در عالم به چشم اندر نیامد هیچ
مگر آبی که در چشمم دمی صد بار میآید
چو اندر آب عکس یار خوشتر میشود پیدا
از آنروز آب در چشمم مگر بسیار میآید
جهان آب است و من در وی جمال یار میبینم
ازینجا خواب در چشمم مگر بسیار میآید
عراقی در چنین خوابی همی بیند چنان رویی
از آن در خاطرش هر دم هزاران کار میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیفی از احساسات عاشقانه و زیباییهای طبیعت است. مخاطب در اینجا از نسیم صبحگاهی که بوی محبوب را به همراه دارد، صحبت میکند. او میگوید که این بو برای هر بیمار روحی شفاست و آواز خوش بلبلان را به یاد میآورد. او از زلف محبوبش و بوی آن در باغ گلها شادی مییابد. شاعر در اینجا بر این نکته تأکید دارد که جز چهره محبوب، هیچ چیز دیگری برایش جذاب نیست و همه زیباییها از محبوبش ناشی میشود. در نهایت، او میگوید که در خوابها و خیالاتش همیشه تصویر محبوبش حاضر است و این تصور او را پر از احساس و شور و شوق میکند.
هوش مصنوعی: با شروع صبح، نسیم گویی از راه دوست میوزد و عطر او همچون دارویی برای درمان روح هر کسی است که دچار درد و بیماری است.
هوش مصنوعی: گویی نسیم او تنها در باغ موجب زیبایی گلها میشود که صدای دلنواز بلبل از هر سمت به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است نسیم صبحگاهی بویی از زلف محبوبم به باغ بیاورد که در آنجا بوی محبوبم به مشام برسد، نه اینکه بوی گلها و باغ باشد؟
هوش مصنوعی: چون بلبل بیدل از عطر و زیبایی گل شادمانم، زیرا در باغ چشمم، چهره معشوق جلوهگر است.
هوش مصنوعی: اگر کسی را به جز چهره زیبای او در نظر داشته باشم، باز هم دائماً به چهره او نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: من از هر چیزی که در دنیا دیدهام، تنها چیزی که برایم اهمیت دارد، اشکی است که گاهی در چشمانم میاید.
هوش مصنوعی: وقتی که در آب تصویر معشوق را میبینم، خوشایندتر و زیباتر به نظر میرسد. از آن روز به بعد، انگار آب زیادی در چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: این جهان مثل آبی است که من در آن زیبایی محبوبم را مشاهده میکنم. به همین دلیل، خواب و خوابآلودگی در چشمانم به وفور میآید.
هوش مصنوعی: عراقی در خواب خود چهرهای زیبا را میبیند که هر لحظه در ذهنش افکار و خاطرات زیادی را به وجود میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار میآید
که بوی او شفای جان هر بیمار میآید
نسیم خوش مگر از باغ جلوه میدهد گل را
که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار میآید
بیا در گلشن ای بیدل، به بوی گل برافشان جان
[...]
چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید
مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار میآید
شبی یا پرده عودی و یا مشک عبرسودی
و یا یوسف بدین زودی از آن بازار میآید
چه نورست این چه تابست این چه ماه و آفتابست این
[...]
ز من در هجر او هردم فغان زار میآید
خوش آن چشمی که آن هردم بر آن رخسار میآید
به بازی سوی من آمد، به شوخی دل ز من بستد
بدو گفتم: چه خواهی کرد؟ گفتا: کار میآید
چو رفتم بر درش بسیار، دربان گفت کاین مسکین
[...]
سحر گه چون نسیم زلف آن دلدار میآید
درخت شوقم از برگش به برگ و بار میآید
ز توفان خفتگان کوچه را آگاه دار امشب
که سیل گریهٔ این دیدهٔ بیدار میآید
حروف نامهام بینقطه آن بهتر که از چشمم
[...]
نسیم صبح پنداری ز کوی یار میآید
به جانها مژده میآرد که آن دلدار میآید
به صد اکرام میباید به استقبال او رفتن
که بوی دوست میآرد ز کوی یار میآید
بدین خوبی و خوشبویی چنان پیدایی و گویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.