گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امامی هروی

سواد، لعل تو ای فتنهٔ مسلمانی

بیاض، جزع تو ای آفتاب روحانی

محیط، نقطهٔ حسن است در جهانگیری

مدار، مرکز کفر است در مسلمانی

چو مرده زنده کند عیسی لبت زان پس

که دل ببرد به شوخی از انسی و جانی

مقرر است، تو را معجز مسیحائی

مسلم است، تو را خاتم سلیمانی

ببرد تا دل و در چشم من قرار گرفت

خیال آن لب چون گوهر بدخشانی

وگر نه لعل کجا می‌کند شکر ریزی؟

وگر نه جزع کجا کرد گوهر افشانی؟

چرا ز مردم چشم من این سئوال کنی؟

که از چه روی بر آشفته‌ای؟ چه می‌دانی؟

که: شور زلف تو آشفته کردش، ار چه نکرد

چو طرهٔ تو در آشفتگی پریشانی

به دور عشق تو باز این چه بدعت است که دوش

دلم ببردی و امروز در پی جانی؟

مریز خونم و در من نگر که کم یابی

نظیر من به سنخگوئی و سخندانی

حریص جان امامی مشو که ارزانی‌ست

به درد عشق تو هم خوبی و هم ارزانی

 
 
 
رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه