گنجور

 
امامی هروی

یا ساقی الصبوح که پیک صبا رسید

در دور دولت آی که نوبت بما رسید

خورشید را طلوع شد از معجر کلیم

گر همدم مسیح نسیم صبا رسید

صبح دوم که زنده کند مرده را بدم

با صدق اگر برفت کنون با صفا رسید

کیخسرو سپهر چنان تاخت در افق

گرچه درین حصار کهن بارها رسید

کر گرد موکبش سپه خسرو ظلام

بشکست و مملکت بسپاه ضیاء رسید

گوئی که زورقیست ز یاقوت آبدار

کز بحر زنگبار بحد ختا رسید

یا مجمریست لعل پر از شعله های نور

کز دست قدسیان بسپهر دوتا رسید

یا ساغریست پر می صافی که وقت صبح

مخمور عشق را ز بر دلربا رسید

یا عکس نقش لعل سمند خدایگانت

کز خطه ی ظفر، بخط استوا رسید

اعظم خدایگان شریعت، که دست عهد،

در دور او بدامن مهر و وفا رسید

رکن و پناه دولت و دین کز علو قدر

تعظیم حکم او چو قدر در قصا رسید

منظور لطف حق، عضدالملک کزازل،

توقیع او چو وحی، سوی انبیا رسید

ای روزگار مجد، که باز از سپهر فضل،

خورشید شرع بر افق کبریا رسید

بطلان ظلم حاسد اسلام رخ نمود

برهان عدل خسرو گیتی گشا رسید

دنیا و دین و دولت و بیداد و فتنه را

پشت و پناه و یار و زوال و فنا رسید

پژمرده بود گلین اقبال تازه گشت

با آب جاه اوش به نشو و نما رسید

در یک نفس ضمیر تو ملک دو کون را

از ابتدا در آمد و در انتها رسید

صدرا توئی که صیت کمالت زمانه را

از ذروه ی سپهر بسمع رضا رسید

فر تو سایه ایست الهی، بحکم آن،

کو سایه ی زمانه بفر هما رسید

شمشیر و خامه چون سبب نظم عالمند

فرمان امر و نهی تو این هر دو را رسید

گر کلک تو نه روح امین است پس چرا

وحی از مسیر او بخلایق فرا رسید

ور تیغ تونه آب حیاتست از چه رو

حالی هر آنکه خورد بدار بقا رسید

صدرا محل و مرتبه نظم عذب من

از فر مدحت تو باوج سما رسید

گز منزویست بنده امامی شگفت نیست

چون بی حجاب در تتق انزوا رسید

تا بر طریق فضل هر آنکو قدم سپرد

در ملک هر دو کون بعز و علا رسید

عز و علا ملازم خاک در تو باد

در چشم ملک و دین چو ازو توتیا رسید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode