دوش خوابی دیده ام پیرایه تعبیر آن
صحنه ذات سپهر دولت و خورشید دین
بر زمینی دیدمی خود را ز رفعت چون سپهر
با جوانی از مشاهیر افاضل همنشین
در زمان پیدا شدی پیری که بر من تافتی
نور خورشید نبوت زو ببرهانی ببین
خانه ای را طوف می کردی که صحن و سقف او
زیور خورشید بودی، افسر چرخ برین
خانه ای کز رفعت ایوان او بودی بطبع
انجم و افلاک را بر خاک درگاهش جبین
حلقه درگاه او بگرفت دست پیر و گفت
کای خلایق را شفای جان و ای جان آفرین
هم ز داروخانه لطف تو باشد گر شود
صحنه گیتی پناه ملک و ملت را قرین
دین و دنیا را بحکمت گر نهادی در ازل
صحت اندر خامه و شمشیر گاه مهر و کین
این دعا می کرد و آمینی همی آمد ز چرخ
من شده مستغرق مدهوش در کشفی چنین
چون روانم در تحیر دید از آن پیر این جوان
گفت: کای مرد سخن پرور، بالفاظ متین
این بناء کعبه، آن خضر پیمبر بر درش
آنکه آمین می کند روح الامین اینک به بین
این دعا گفتم: کرا گفتند با چندین بیان؟
بر زمین خضر پیمبر، بر فلک روح الامین
گفت فخر الملک صدری را که از درگاه تو
تا قیامت فخر خواهد کرد بر گردون زمین
شمس دین و ملک دستوری که اندر حفظ اوست
از کنار بحر مغرب تا لب دریای چین
چون شدم بیدار تاریکی شام عید، را
همچنان دیدم که در چشم گمان نور یقین
عید و صحت هر دو، رو در صدر صاحب کرده اند
بر جهان فرخنده بادا زیب آن و فرّ این
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به خواب و رؤیایی اشاره میکند که در آن خود را در مکانی بلند و مقدس میبیند، در کنار جوانی از افراد برجسته. در این خواب، پیر مجللی به او نزدیک میشود و نور خورشید نبوت را به او نشان میدهد. شاعر در خانهای با زیور خورشید و با زیباییهای آسمانی قرار دارد و احساس میکند که اینجا پناهگاه ملک و ملت است.
پیر به او دعا میکند و از حکمت دین و دنیا سخن میگوید، در حالی که جوان نیز در کنارش حاضر است. این دعا که به نوعی خوشبختی و آرامش را برای ملت و کشور میطلبد، مورد تأیید آسمان واقع میشود. در نهایت، شاعر از خواب بیدار میشود و هنوز تأثیر روشنایی آن خواب را در دل خود حس میکند، و به شادی و صحت در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: شبی خواب دیدم که زیباییهای زندگی و نور دین در آسمان خوشبختی درخشیده بودند.
هوش مصنوعی: در این طراس از زمین، خود را بلندتر از آسمان یافتم و در این حالت با جوانی از بزرگترین و فرهیختهترین افراد همصحبت شدم.
هوش مصنوعی: در زمانهای که تو ظاهر شدی، پیری وجود داشت که نور خورشید نبوت را به من افاضه میکرد و تو میتوانی این مسئله را با دلایل روشن ببینی.
هوش مصنوعی: خانهای را ویران میکردی که دیوارها و سقف آن، نور خورشید را بر خود میتاباندند و زینت بخش آن بودند، ای فرمانروای آسمان بلند.
هوش مصنوعی: خانهای که ارتفاع ایوانش به حدی است که ستارگان و آسمانها گویی بر خاک درگاه آن سجده میکنند.
هوش مصنوعی: پیرمرد در درگاه خداوند را در دست گرفت و گفت: ای مخلوقات، تو را شفا دهنده جان هستی و ای آفریدگار جانها.
هوش مصنوعی: اگر لطف تو در داروخانه باشد، دنیا میتواند به مکانی امن برای ملت و پادشاهی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: اگر دین و دنیای انسان را با حکمت در آغاز بگذاری، هر دو در قلم و شمشیر درست و صحیح خواهند بود. زمانی برای عشق و زمانی برای جنگ وجود دارد.
هوش مصنوعی: این شخص دعا میکرد و در پاسخ به دعاهایش، آوای "آمین" از آسمان شنیده میشد. او به قدری غرق در درک و کشف حقیقت شده که حالت مدهوشی به او دست داده است.
هوش مصنوعی: به خاطر حیرت و شگفتیام از آن مرد سالخورده، این جوان گفت: ای مردی که در سخن گفتن مهارت داری، با کلمات دقیق و سنجیده صحبت کن.
هوش مصنوعی: این ساختمان کعبه، مانند خضر پیامبر است که در درگاه آن، کسی که دعای او را اجابت میکند، روحالامین (جبرئیل) است. اکنون آن را ببین.
هوش مصنوعی: در این شعر، فرد دعا میکند و از کسی میپرسد که با کلمات و بیانهای متفاوت، چه کسی را نام بردند؟ او اشاره میکند که این دعا را در مکان مقدسی مانند زمین خضر و در آسمان روحالامین (فرشتهای مهم) مطرح کرده است.
هوش مصنوعی: فخر الملک به صدری گفت که از درگاه تو تا همیشه باعث افتخار خواهد بود و بر همهجا به این افتخار خواهد بالید.
هوش مصنوعی: شمس دین و ملک دستوری با قدرت و نفوذی است که در حفاظت و حمایت او از سواحل غربی تا نزدیکیهای دریاهای شرقی اقدام میشود.
هوش مصنوعی: وقتی در نیمهشب عید بیدار شدم، احساس کردم که در دل تاریکی، نوری واقعی را میبینم که به خاطر باور درست و یقینم به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: سال نو و سلامتی هر دو در صدر عالم قرار گرفتهاند. بر این دنیا که شگفتانگیز است، شادی و زیبایی فراوانی برپا باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر ، شیر یزدان ، مرتضای پاکدین
فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست
فضل آن رکن مسلمانی ، امام المتّقین
فضل زین الاصفیا ، داماد فخر انبیا
[...]
ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین
نامه ها نزد که داری؟ بار کن! بگذار! هین
کی جدا گشتی ز شاه و چندگه بودی براه
چند گون دیدی زمان و چند پیمودی زمین
سست گشتی تو همانا کز ره دور آمدی
[...]
حاسدان بر من حسد کردند و من فردم چنین
داد مظلومان بده ای عز میر مؤمنین
شیر نر تنها بود هرجا و خوکان جفتجفت
ما همه جفتیم و فردست ایزد دادآفرین
حاسدم بر من همی پیشی کند، این زو خطاست
[...]
گشت گیتی چون بهشت از فر ماه فرودین
بوستان را کرد پر پیرایه های حور عین
بر بهشت بوستان مگزین بهشت آسمان
کان بهشت بر گمانست این بهشت بر یقین
ابر گوئی کرده غارت تخت بزازان هند
[...]
آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین
کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین
آفرین بر دولتی کش هر زمان گوید خدا
آفرین باد آفرین بر چون تو دولت آفرین
چون نباشد آفرین ایزدی بر دولتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.