گنجور

 
ابن یمین

با تو ابن یمین بخواهد گفت

سخنی از ره نکو خواهی

پادشاهی که بندگان وی اند

خلق عالم ز ماه تا ماهی

راه رشد و ضلال پیدا کرد

بر یکایک ز ابله و داهی

وز برای بیان باطل و حق

کرد ارسال آمر و ناهی

رهروانرا بدان و پیرو باش

گر ز جویندگان این راهی

لاف عرفان حق چگونه زنی

تو که از خویشتن نه آگاهی

همه او باش تا توانی گفت

لیس فی جبتی سوی اللهی