گنجور

 
ابن یمین

ای صبا از بخت نیک ار اتفاق افتد ترا

چونکه یابی راه سوی شهریار دین پناه

آنکه باشد لطف و عنفش از طریق خاصیت

دوستانرا جانفزای و دشمنانرا عمر کاه

خسرو عادل نظام ملک و دین کز عدل او

بر کتان زین پس تعدی می نیارد کرد ماه

کس نگوید ابر نیسان با کفش ماند از آنک

فیض این باشد دمادم بخشش آن گاهگاه

چون بدانعالیجناب آسمان رفعت رسی

گر دهد حاجب ترا بار ایصبا از گرد راه

خاک درگاهش ببوس اول بتعظیم تمام

بعد از آن این یکسخن را عرضه کن بر رای شاه

گو منم آنکس که تابستم کمر در بندگیت

آمدم در شیوه اخلاص بر سر چون کلاه

چون جهانی را همی بینم ز جودت بهره ور

پس چرا زینگونه محروم است چاکر بیگناه

چاکرت را نیز ازین حرمان خلاص آید پدید

لطف عامت گر کند یکره بحال او نگاه

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode