هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خداوند درخواست میکند که در زمان پیری، آرزوی جوانی را از او نگیرد و سختیها و مشکلات زندگی را برایش آسان کند. او نگران دنیای پر از ناپاکی است و به این نتیجه میرسد که در مواجهه با انسانهای پست، دیگر از خود چیزی ندارد و نمیخواهد بار گناه یا مشکلات دیگران را بر دوش بکشد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خداوند درخواست میکند که در زمان پیری، آرزوی جوانی را از او نگیرد و سختیها و مشکلات زندگی را برایش آسان کند. او نگران دنیای پر از ناپاکی است و به این نتیجه میرسد که در مواجهه با انسانهای پست، دیگر از خود چیزی ندارد و نمیخواهد بار گناه یا مشکلات دیگران را بر دوش بکشد.
هوش مصنوعی: خداوندا، در دوران پیری، آرزوی جوانی و شادابی را به من عطا نکن.
هوش مصنوعی: دشواریها را از بین ببر و کارهایم را آسان کن تا گرهها و مشکلاتم حل شوند.
هوش مصنوعی: دنیا پر از چیزهای بیارزش و ناچیز شده است، چه اهمیتی دارد آن مهربانانی که در میان هستند؟
هوش مصنوعی: من از این بیارزشها و کوچکیها خود را دور نگه داشتهام و نمیخواهم که بار آنها بر دوش من باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که خورشید بعد از رسولان مه
نتابید بر کس ز بوبکر به
یکی پادشا بود در نیمروز
که از داد دیدی بزرگی و روز
بگنج اندرش ساخته خواسته
بجنگ اندرش لشکر آراسته
کنم آه ازین چرخ گردنده آه
که عیشم تبه کرد و روزم سیاه
تو بدرود باش ای گرانمایه در
که من تن سپردم به خاک سیاه
مبادا به تو بر تبه عیش و عمر
[...]
مران گرگ را مرگ به در ده
که بی خورد ماند میان گله
چو دیو اندر آمد به گرد دره
یکی غار بد سهمناک و نزه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.