گنجور

 
ابن یمین

مرا هفتاد و پنج از عمر بگذشت

ندیدم آدمی از هیچ انسان

نه از تحسین امیری گشت خرم

نه از تهجین وزیری شد هراسان

کرمشان گرچه باشد سخت دشوار

ولی خست بودشان نیک آسان

ستودمشان یکایک را بکرات

نه تحسین یافتم زیشان نه احسان

نمیدانم که دارند این خساست

همه آفاق یا اهل خراسان

هزاران تیز بر پیشینیان نیز

اگر بودند ایشان هم بدینسان