ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩٨ یکی گفت صبح مشیبت دمید تو در خواب غفلت زهی بی فلاح بدو گفتم آخر ندانسته ئی که خوشتر بود خواب وقت صباح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی گفت صبح با مشکلات روبهرو شدهایم و تو در خواب غفلت هستی و خوشبخت نخواهی شد. من به او گفتم که تو نمیدانی که خواب در صبح خیلی بهتر و خوشایندتر است.
هوش مصنوعی: یک نفر گفت که صبح مشکلات به سراغت آمده و تو در خواب غفلت هستی؛ وای بر تو که از موفقیت دوری.
هوش مصنوعی: به او گفتم، آخر نمیدانی که بهتر است در وقت صبح خواب باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز گرمی همی سوخت تن در سلاح
نبد روز پیکار و گاه مزاح
دلیران ببستند قلب جناح
تو گفتی که پوشیده گیتی سلاح
چو مرغ از پی کوچ برکش جناح
مشو مست راح اندرین مستراح
کسی را که دیدی غذا کشته راح
نبینی ازو بیش خیر و فلاح
شلوار هم گشته پنهان سلاح
بداند کسی کوست اهل مزاح
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.