ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩٨

یکی گفت صبح مشیبت دمید

تو در خواب غفلت زهی بی فلاح

بدو گفتم آخر ندانسته ئی

که خوشتر بود خواب وقت صباح