یا رب این پسته شیرین چه شکر گفتارست
و آن چه شکل است و شمایل چه قد و رفتارست
زهره شد ماه شب چارده را حلقه بگوش
یا بنا گوش چو سیم و گهر شهوارست
بسکه در پای گل از حسرت او خار شکست
تا بدید آنکه گل عارض او بی خارست
اوست کز زلف و رخش گلشن جانرا همه سال
سنبل غالیه بوی و ورق گلنارست
پسته را از حسد غنچه خندانش دلیست
نیمه ئی خون و دگر نیمه ازو زنگارست
نرگسش خون دلم خورد و ازو نیست دریغ
شربتش چون ندهم خاصه چنین بیمارست
دل نیارم که نگهدارم از آن جان جهان
ز آنکه پیوسته دلم در پی آن دلدار است
هر که در صورت او بنگرد و جان ندهد
آدمی نیست یقین صورت بر دیوارست
در جهان ز ابن یمین وصف لبش هر که شنید
آفرین کرد بر او گفت شکر گفتار است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شور در شهر فگند آن بت زنارپرست
چون خرامان ز خرابات برون آمد مست
پردهٔ راز دریده قدح می در کف
شربت کفر چشیده علم کفر به دست
شده بیرون ز در نیستی از هستی خویش
[...]
قاضی اسعد که عمید است او خزاعی نسب است
مرکز دانش و سرمایه فضل و ادبست
بعجم زاده ولی فخر نژاد عربست
دیدن طلعت میمونش طربرا سبب است
سخت عالی نسب و خوشخط و نیکو لقب است
[...]
آنکه در صدر قضا تا به حکومت بنشست
چنگ بازی بمثل سینه کبکی بنخست
وانکه تا او در انصاف گشودست ز بیم
پشت ظالم بشکست و نفس فتنه ببست
دیده اکنون نتواند که کند هیچ زنا
[...]
چار چیز است خوش آمد دل خاقانی را
گر کریمی و معاشر مده این چار ز دست
مال پاشیدن و پوشیدن اسرار کسان
باده نوشیدن و بوسیدن معشوقهٔ مست
صنما بسته آنم که در این منزل تست
خبری یابم زان زلف شکسته به درست
درد و غمهای تو و عهد وفایت بر ماست
هم به جان تو که هوش و دل و جانم بر تست
دل من نیست شد و سوز تو از سینه نرفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.