لعل لبش کزو بچکد آب زندگی
آورد خط بنام من از بهر بندگی
در جستجوی عارض چون آفتاب او
هستم چو ماه گرد جهان در دوندگی
طوطی جان همی زندم بال تا کند
اندر هوای شکر جانان پرندگی
نسبت بقامتش نتوان کرد سرو را
کو سرو را میان چمن آن چمندگی
مرغ رمیده دانه خال ار ببیندش
از دام زلف او ننماید رمندگی
تا گشت چون کمان قدم از من چو تیر جست
تیر از کمان هر آینه جوید جهندگی
بی او نخواهد ابن یمین یکنفس حیات
کز بهر وصل او بودش میل زندگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیغ تو در نیام کند قطع زندگی
از آب ایستاده که دید این برندگی؟
باشد عیار بینش هر کس به قدر شرم
نرگس تمام چشم شد از سرفکندگی
فرمان پذیر باش که هیچ آفریده ای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.