تا ساخته ئی بر قمر از غالیه خالی
دارد دل من تیره تر از خال تو حالی
مرغ دل من در هوس دانه خالت
دارد بهوا میل و ندارد پر و بالی
امشب که مرا تا سحر از روی چو روزت
ماهیست فروزنده شی باد چو سالی
ابروی ترا خلق بانگشت نمودند
آری بنمایند چو بینند هلالی
چون ذره دل هر که هوای تو گزیند
خورشید غمش ره نبرد سوی زوالی
وقتست غمم را که نهد روی بنقصان
زیرا که رسیدست ز هجرت بکمالی
چون شکر نگفت ابن یمین روز وصالت
شد در شب هجران تو قانع بخیالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساس عمیق عشق و longing را به تصویر میکشد. شاعر از دل تیرهاش صحبت میکند که در انتظار معشوق، دلتنگ و نگران است. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و دربارهی دل خود که در آرزوی وصال و نزدیکی به اوست، سخن میگوید. شاعر همچنین به شب و سحر اشاره میکند که در آن به یاد معشوقش است و این احساسات او را دچار غم میکند. نهایتاً، او به این نتیجه میرسد که باید از غم خود بکاهد زیرا دوری از معشوق به پایان رسیده و به وصال نزدیکتر شده است.
هوش مصنوعی: قمر ساخته شده از غالیه (نقش و طرح) دل من را تیرهتر از خال تو میسازد.
هوش مصنوعی: دل من مانند پرندهای است که در آرزوی دانهای به شوق تو پرواز میکند، اما هیچ بال و چستی ندارد.
هوش مصنوعی: امشب تا صبح مانند روز تو روشن و تابناک است، گویا ماهی در آسمان میدرخشد و خواهم داشت که همچون سالی با این زیبایی بگذرانم.
هوش مصنوعی: ابروی تو را با هنرمندی خلق کردهاند، آری، وقتی که هلالی را ببینند، میتوانند آن را به تو نشان دهند.
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق و محبت تو را برگزیند، مانند ذرهای است که حتی خورشید غم و اندوهش را به زوال نمیکشاند.
هوش مصنوعی: زمانی است که غم و اندوهم به سر میرسد و دیگر به نقصان نخواهد رسید، زیرا که پس از دوری و هجرت، به کمال و تکامل رسیدهام.
هوش مصنوعی: در روز وصال تو، وقتی که دوری و جدایی را پشت سر گذاشتم، به این اندیشه قانع شدم که شیرینی و خوشی این لحظه را با یاد تو و صفای آن در دل حفظ کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور از تو مرا عشق تو کرده ست به حالی
کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نالی
تا شب دل من سوزی هر روز به جنگی
تا روز تنم کاهی هر شب به خیالی
ماننده خورشیدی پیدا شده و من
[...]
ای بر سمن از مشک به عمدا زده خالی
مسکین دلم از خال تو گشته است به حالی
حالی به جهان زارتر از حال دلم نیست
تا نیست دل آشوبتر از خال تو خالی
قدّ و دهن و زلف تو و جعد تو دیدم
[...]
ماه رجب فرخ و نوروز جلالی
گشتند قرین از قبل فرخ فالی
فال همه عالم شود از هر دو مبارک
گیرند اگر خال خود از صدر معالی
صدری که همه ساله بیننده او بر
[...]
المنة لله تبارک و تعالی
کاسلام گرفت از تو و جاه تو جمالی
المنة لله که بیفزود بجاهت
هم مسند و هم منبر را فرو جلالی
المنة لله که بیستان شریعت
[...]
ای یافته از چهره تو حسن کمالی
داده است جمالیت خدا و چه جمالی
از دیده من عشق تو انگیخته نیلی
وز قامت من هجر تو پرداخته فالی
چون زلف تو شد حالم و این از همه خوشتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.