تا شد درست بر تو که پیمان شکستهای
ما را امید در دل و در جان شکستهای
آن عهد نادرست که دشوار بسته شد
دستت درست باد که آسان شکستهای
چون گوی بیقرار و چو چوگان خمیدهام
بر گوی ماه تا خم چوگان شکستهای
تا پسته را به خنده شکرریز کردهای
بر نازکی غنچه خندان شکستهای
هر دل که در هوای تو عهدی درست داشت
مجموع را به زلف پریشان شکستهای
تا زینت جهان ز رخ خوب دادهای
بازار حور و روضه رضوان شکستهای
دل را که مهر روی تو پرورد بر کنار
دستی نه در میانه به دستان شکستهای
تا از کمان غالیهگون تیر میزنی
در جان من نگر که چه پیکان شکستهای
بر گو درست ابن یمین را که تا بر او
بیهیچ موجبی ز چه پیمان شکستهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.