دل به بند سر زلفین تو دادیم و شدیم
دجله بر عارض چون نیل گشادیم و شدیم
نشود حجره دل منزل کس جز تو از آنک
بر در از مهر تواش مهر نهادیم و شدیم
چون نبد زهره بوسیدن دستت ما را
بزمین بوس تو در خاک فتادیم و شدیم
ما بر آنیم که در پای تو چون ابن یمین
سر فشانیم که آزاده و رادیم و شدیم
بگشادی ز در خویش روانم کن از آنک
دل به بند سر زلفین تو دادیم و شدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل بدست غم سودای تو دادیم و شدیم
چشمه ی خون از چشم گشادیم و شدیم
پشت بر دنیی و دین کرده و جان در سر دل
روی در بادیه ی عشق نهادیم و شدیم
تو نشسته بمی و مطرب و مامست و خراب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.