دل به بند سر زلفین تو دادیم و شدیم
دجله بر عارض چون نیل گشادیم و شدیم
نشود حجره دل منزل کس جز تو از آنک
بر در از مهر تواش مهر نهادیم و شدیم
چون نبد زهره بوسیدن دستت ما را
بزمین بوس تو در خاک فتادیم و شدیم
ما بر آنیم که در پای تو چون ابن یمین
سر فشانیم که آزاده و رادیم و شدیم
بگشادی ز در خویش روانم کن از آنک
دل به بند سر زلفین تو دادیم و شدیم