گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ابن یمین

باز منزل بسر کوی نگار آوردیم

بهر خاک درش از دیده نثار آوردیم

شکر کردیم چو دیدیم گل عارض او

که زمستان غمش را ببهار آوردیم

برکنارست ز ما آن بت و ما خود دل زار

در میان با غمش از بهر کنار آوردیم

گفتم آورده ام از عشق تو دیوانه دلی

گفت با سلسله آن مشک تتار آوردیم

جان زیان گشت ز سود او جوی سود نداشت

در جهان لطف و حیل با تو بکار آوردیم

عاشقانی که بخاک در تو بگذشتند

همه گفتند کز آنجا دل زار آوردیم

مکن ای دوست که چون ابن یمینت گویند

که ز خاک در آن یار غبار آوردیم