تا کرد زیر سایه نهان زلفت آفتاب
افتاد همچو ذره مرا دل در اضطراب
هر کس که چین زلف ترا گاه وصف گفت
مشک خطا نراند سخن بر ره صواب
زلف تو سنبلیست که لالاش عنبرست
جز خون سوخته نبود هیچ مشک ناب
از نازکی برون تنت دل بود پدید
ز انسان که سنگریزه پدیدست اندر آب
خواهم که همچو جان کشم اندر برت و لیک
بی زر ز سیمبر نتوان گشت کامیاب
چون چنگ سر فکنده به پیشم بغم مدام
کز جور دور کیسه تهی کرد چون رباب
دل میل جام لعل تو کردست چون کنم
زین نا خلف که باز فتادست در شراب
گفتم مگر بخواب ببینم خیال تو
لیکن مرا خیال محالست بیتو خواب
مهر تو باز در دل ابن یمین نشست
یعنی که جای گنج بکنجی بود خراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و تأثیر زلف محبوبش اشاره میکند که باعث ایجاد اضطراب و هیجان در دل او شده است. او میگوید هر کس زلف او را توصیف کند، در حقیقت راه را گم کرده و نمیتواند به حقیقت دست یابد. زلف محبوبش را به سنبل و عطر عنبر تشبیه میکند و میگوید که این زیبایی تنها با خون دل به دست میآید. احساسات او نشان میدهد که چقدر به محبوبش وابسته است و در آرزوی دیدارش به سر میبرد، اما میداند که بدون امکانات و ثروت نمیتواند به عشقش دست یابد. در نهایت، دل او هنوز به یاد محبوبش میتپد و میگوید که عشقش به عنوان گنجی پنهان در دلش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب در سایه زیبایی و زلفهای تو پنهان شد، قلب من به اندازه یک ذره دچار اضطراب و آشفتگی شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی و پیچش زلف تو را وصف کند، نمیتواند در این کار اشتباه کند و سخنش بر مسیر درست قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: زلف تو مانند سنبل خوشبو است که بوی عطرش مانند عنبر است و جز درد و عذاب، چیزی از عطر خالص در آن نیست.
هوش مصنوعی: از لطافت و نازکی پوست تو، دل آدمی نمایان میشود، همچنان که سنگریزهای در دل آب نمایان است.
هوش مصنوعی: میخواهم که همچون جانم در آغوشت باشم، اما بدون طلا و نقره نمیتوان به خواست دلم رسید.
هوش مصنوعی: وقتی که چنگ به پیش من نواخته میشود، غم دائمی به سراغم میآید، همانطور که نواختن رباب باعث خالی شدن کیسهای میشود که از ناملایمات ناشی از بیعدالتی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: دل من آرزوی نوشیدن جام سرخ تو را دارد، اما چگونه میتوانم از این ناخلف که دوباره در مستی گرفتار شدهام، رهایی یابم؟
هوش مصنوعی: گفتم شاید در خواب تصویر تو را ببینم، اما به نظر میرسد که هیچ امیدی به تحقق این خواب ندارم.
هوش مصنوعی: محبت تو دوباره در دل ابن یمین جا گرفت، یعنی که مکانی برای گنجی وجود داشت که ویران شده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.