ای کرده روز را ز شب قیرگون نقاب
یعنی فکنده سایه سنبل بر آفتاب
دانی عرق چگونه بود بر عذار او
چون بر صحیفه گل تر قطره گلاب
در هیچ فصل چون قد و خد تو سرو و گل
در روضه وجود نروید بهیچ باب
چون لعل آبدار تو عقد گهر نمود
جز عم فشاند بر زر تر نقره مذاب
بر تافتست دست دلم تاب زلف تو
باری تو بیگناه ز من روی بر متاب
از ترکتاز چشم تو دل میکند گله
هندوی زلفت از چه سبب میشود بتاب
عشق تو آتشیست که چون در دل اوفتاد
از چشمها گشاد مرا چشمه های آب
باشد بسعی روی تو معمور ملک حسن
کرد آب دیده کشور صبر مرا خراب
دوشم رسید خیل خیال تو میهمان
پالوده کردم اشگ و زدل ساختم کباب
یکره ببر در آرم و بنواز همچو چنگ
تا چند گوشمال کشم از تو چون رباب
تا کی جفا کنی مگر آگه نه که من
هستم کمینه بنده سلطان کامیاب
دارای دین طغا تیمور (خان) که روز رزم
میسازد از رقاب عدو تیغ او قراب
در پیش او عدوش چو گاو است پیش شیر
نی نی چو صعوه در کشش چنگل عقاب
تشویر آسمان و زمین داد و میدهد
عزم سبک عنانش و حزم گران رکاب
سرخی صبح و شام برین نیلگون فلک
داند که چیست هر که کند فکرتی صواب
اینست و بس که خنجر خورشید میکند
روی فلک بخون دل دشمنش خضاب
هر کو بعهد شاه کند بندگی غیر
بیچاره شیر پرده نداند ز شیر غاب
قارون شود بمال کسی گر بعمر خویش
بیند شبی خیال کف راد او بخواب
ای در پناه سایه رای تو آفتاب
وی درگه تو قبله آمال شیخ و شاب
چرخ اثیر از آتش خشم تو یک شرار
کوثر زچشمه سار صفای تو یک زهاب
ناید کفایت کفت از ابر تیره دل
آب حیات می نتوان یافت از سراب
زین پیشتر که دست سعادت نکرده بود
چون سرمه در دو دیده من خاک آنجناب
بودم امید واثق و هم ظن صادق آنک
دولت رساندم بجناب هنر مآب
منت خدای را که کنون در جناب تو
کردم دعات خاتمه نظم مستطاب
تا بی عمود خیمه نه پشت آسمان
باشد بیا چو بر سر می قبه حباب
بادا فرو شده بزمین دشمنت چو میخ
حبل ورید گشته بگردن درش طناب
در روز و شب ملائکه را ورد افضل است
یا رب دعای ابن یمین باد مستجاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، ابیاتی از شاعر است که در آن به وصف زیبایی معشوق و تاثیر آن بر دل و جان خود میپردازد. شاعر با زبانی دلنشین، زیبایی چهره معشوق را با طبیعت مقایسه میکند و میگوید که هیچ موجودی به زیبایی او نیست. معشوق همچون خورشید است که شب را میزاید و شاعر خود را از عشق او در آتش میبیند. در ادامه، شاعر از سختیهایی که به خاطر عشق تحمل میکند سخن میگوید و به دعا برای برآورده شدن آمال و آرزوهایش میپردازد. او با تمنای محبت و توجه معشوق، خواستار جلب نظر اوست. در پایان نیز به دعا و طلب استجابت آن پرداخته و به خداوند توکل میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که روز را با شب تارپوشانیدهای، یعنی ای کسی که سایه گلی خوشبو بر تابش آفتاب افکندهای.
هوش مصنوعی: میدانی عرق او چگونه بر صورتش میدرخشد، مانند قطرههای گلابی که بر روی گل تازه نشستهاند؟
هوش مصنوعی: در هیچ زمانی مانند قامت و زیبایی تو، سرو و گل در باغ وجود نمیآید.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و درخشندگی تو مانند سنگ قیمتی جلوهگر میشود، تنها نخواهد بود که درخشش بر روی طلا و نقره ذوبشده میافشاند.
هوش مصنوعی: دل من در برابر زیباییهای زلف تو تاب و توان خود را از دست داده است. خواهش میکنم، حتی اگر گناهی از من سر زده است، از من دور نشو و رویت را از من برنگردان.
هوش مصنوعی: دل از زیبایی چشمان تو جدا میشود و گیسوی تو شکایت میکند، نمیدانم چرا این موضوع باعث میشود که تو همچنان درخشان و برافروخته باقی بمانی.
هوش مصنوعی: عشق تو شعلهای است که وقتی در دل شخصی شعلهور میشود، اشکهای او را به راه میاندازد و باعث میشود که چشمههای اشک از چشمانش جاری شود.
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و زیبایی تو، سرزمین وجودم را با اشکهای صبرم ویران کردهای.
هوش مصنوعی: دیشب پیش آمده بود که خیال تو به سراغم آمد. برای پذیرایی از این خیال، اشکهایم را تزیین کرده و از دل خود کبابی ساختهام.
هوش مصنوعی: گوشهای از دل را به نوازش بگستران و با ملایمت با آن رفتار کن، مانند نوازش یک ساز، زیرا من تا چه زمانی باید در مقابل تو صبر و تحمل به خرج دهم؟
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی بیرحمی کنی؟ آیا نمیدانی که من چه کسی هستم؟ من تنها یک بندهی این سلطان موفق و کامیاب هستم.
هوش مصنوعی: تیمور (خان) که دارای ایمان و دین است، در روزهایی که به میدان جنگ میرود، با شمشیرش به دشمنانش ضربه میزند.
هوش مصنوعی: در برابر او، دشمنش مانند گاوی است که در مقابل شیر قرار دارد، و در این میان، صدای کوچکتری مانند جوجهگنجشک در چنگال عقاب پیچیده است.
هوش مصنوعی: آسمان و زمین نشاندهندهٔ اراده و تصمیم قوی او هستند و او بهراحتی میتواند با احتیاط و تدبیر حرکت کند.
هوش مصنوعی: صبح و شب، سرخی رنگ آسمان نشانگر آن است که چه چیزی را باید دانست؛ هر کسی که تفکر درستی داشته باشد، این را خواهد فهمید.
هوش مصنوعی: خورشید با تلالو خود آسمان را به رنگ خون دشمنانش در میآورد.
هوش مصنوعی: هر کسی که برای پادشاهی دیگر بیعت کند، در واقع بیچاره است، چرا که مانند شیر در قفس، از واقعیت و قدرت خود بیخبر خواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در طول عمرش شبی در خواب آرزوی ثروت قارون را ببیند، به مال و ثروت دست پیدا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیر سایه تو مثل آفتاب درخشان است، و محل تو نقطه آرزوهای بزرگترها و جوانهای جویای علم و معرفت است.
هوش مصنوعی: خشم تو همچون آتش، چرخ عالم را به حرکت درآورده و شعلهای از پاکی و زیبایی از چشمه سار وجودت ساطع میشود.
هوش مصنوعی: آب حیات را نمیتوان از سرابی که در دل ابرهای تیره وجود دارد گرفت. یعنی، کسانی که در اوضاع نامساعد و ناپایداری زندگی میکنند، نمیتوانند به راحتی به منابع واقعی و مفید دست پیدا کنند.
هوش مصنوعی: پیش از این که خوشبختی دست به کار شود، مانند سرمه که در چشم من است، خاک آن حضرت در دیدگانم جا دارد.
هوش مصنوعی: من امیدی قوی و باوری راستین بودم و به آن هنر والا رسیدم که به آن مقام رفیع دست یافتم.
هوش مصنوعی: سپاسگزارم از خدا که اکنون به درگاه تو دعا و نیایش کردم و این دعا پایانبخش نظم زیبا و شگفتانگیز زندگی من شد.
هوش مصنوعی: بیا و در جایی که هیچ چیز مانع دیدن آسمان نمیشود، لحظهای بایست. مانند حبابی که روی قبه میرقصد، در آسانی و زیبایی بمان.
هوش مصنوعی: به باد، دشمن تو همچون میخی به زمین کوبیده میشود و همانند طنابی که به گردن یک نفر افتاده، او را در چنگ خود میگیرد.
هوش مصنوعی: در تمام روز و شب، برترین عمل فرشتگان دعا کردن است. ای پروردگار، دعا و خواستهی ابن یمین را مستجاب کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.