گنجور

 
ابن یمین

عید نو بر خسرو خسرو نشان فرخنده باد

رأی ملک آرای او را شاه انجم بنده باد

خسرو جمشید رتبت سایه یزدان حسین

کآفتاب قدرش از برج شرف تابنده باد

قصر جاه او که کیوان میسزد چوبک زنش

چون بنای طارم نیلوفری پاینده باد

هر سعادت کز وجود سعد اکبر فایض است

سوی ذات او چو جان سوی خرد یازنده باد

زهره زهرا که بزم آسمان خرم ازوست

عود را در بزم او سوزنده و سازنده باد

هر خطا و هر عطا کاندر خیال آرد خرد

همتش بر دوستان پوشنده و پاشنده باد

کسوت اقبال را بر قد چون سرو سهیش

تا ابد خیاط لطف ایزدی دوزنده باد

در مزاج بدسگال جاهش آب زندگی

همچو آتش از طریق خاصیت سوزنده باد

دایم اندر جویبار دیده بد خواه او

نیزه های جانستان بر سان نی روینده باد

حاسد چون گل دو رویش از ره تر دامنی

همچو نیلوفر سپر بر روی آب افکنده باد

در ریاض ملک خصم او که شاخ بی بر است

از هبوب صرصر نکبت زبن برکنده باد

شهسوار همتش در زیر ران اسب مراد

بر سر میدان رفعت تا ابد زنده باد

در نقاب خط مشکین روی فکر بکر او

همچو آب زندگی در تیرگی رخشنده باد

تا بخندد گل ز لطف گریه مژگان ابر

از دل خرم دهانش غنچه وش پر خنده باد

تا بود نام از مکارم زنده اهل جود را

در جهان از جود او نام مکارم زنده باد

هر دعا را کز میان جان و دل ابن یمین

گویدش روح الامین آمین ز پی گوینده باد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode