امروز در زمانه دلم شاد و خرم است
وین خرمی ز مقدم دستور اعظم است
دستور جانپناه که با دولت جوان
از بدو فطرتش خرد پیر همدم است
دارای ملک و دین که ز یمن وجود او
بنیاد دین و قاعده ملک محکم است
والا علاء دولت و ملت محمد آنک
خلقش بخاصیت دم عیسی مریم است
جان و جهان مکرمت آنکس که ذات او
از روی لطف صورت روح مجسم است
تریاق جانفزای کند لطف شاملش
آن قطره را که در بن دندان ارقم است
از شعله های آتش تیغ چو برق او
پیوسته تب ملازم اعضای ضیغم است
از بیم شیر رایت عدلش همیشه گرگ
در حفظ گوسفند چو کلب معلم است
پیوسته زلف زنگی شب بهر رایتش
بر نیزه شهاب بکردار پرچم است
دائم ز غیرت کف گوهر فشانش ابر
با سینه پر آتش و با چشم پر نم است
درگاه اوست قبله آمال اهل فضل
زان چون حریم کعبه منیع و مکرم است
ایصاحبی که حکم قدر اقتدار تو
همچون قضای گنبد دوار مبرم است
رایش گشاد پرده پوشیدگان غیب
وین بس شگفت نیست جهان نیز محرم است
نرگس نشان سروری اندر جبین تو
بیند اگر چه در بصرش آفت تم است
سوسن اگر بمدح تو رطب اللسان شود
گوید بده زبان سخن ار چه که ابکم است
هنگام بخشش و گه کوشش وجود تو
رشک روان حاتم طائی و رستم است
ذات تو عالمیست که در وی فساد نیست
نی نی که ذات پاک تو اقبال عالم است
از خاک درگه تو سرشتند در ازل
آن گل که اصل خلقت حوا وآدم ا ست
ذات تو در زمان ز فلک گر مؤخر است
اما ز راه مرتبه بروی مقدم است
نعل سمند تست مه نو وزین شرف
همواره گوشواری چرخش مسلم است
از تیغ آبگون تو دیدست در جلال
دشمن دلیل قاطع ازین روی ملزم است
ای سروریکه آیت عدل است کلک تو
و آنگاه آیتی که در او ملک مدغم است
در روزگار عدل تو شاید که عاقلان
گویند بره با بچه شیر توأم است
ابن یمین چو مادح خاک جناب تست
در نظم وی نگر که بلطف آب زمزم است
با مدحت تو ضم کنم اکنون دعای خیر
آن به که با مدیح دعا نیز منضم است
پیوسته باد توسن ایام رام تو
تا اشهب زمانه مصلی ادهم است
باشی چو جم برؤیت و چون جام جم برأی
چندانک خلق را سخن از جام و از جم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر بیانگر شادی و خرسندی خود است که به دلیل وجود و حضور یک فرمانده بزرگ و با منزلت به نام "دستور اعظم" است. او این شخص را دارای خصایص برجستهای میداند که همزمان دین و مملکت را با هم حمایت میکند. شاعر به ویژگیهای او همچون بخشندگی، مهربانی و عدالت اشاره میکند و او را به عنوان قیم و سرپرست ملت توصیف میکند.
شاعر همچنین بیان میکند که درگاه این فرمانده برای اهل فضل و علم جایگاه والایی دارد و او به عنوان قضا و قدر حقیقی در دنیا در نظر گرفته میشود. در نهایت، شاعر با بیان آرزوهای خوب و دعای خیر برای او، بر استمرار این برکت و سعادت تأکید میکند و اشاره دارد که او باید چون "جم" در جمال و قضاوت و چون "جام جم" در حکمت و علم باشد.
هوش مصنوعی: امروز در این دنیای پر از مشکل، دلم شاد و خوشحال است و این شادی من به خاطر حضور و آمدن کسی بزرگ و مهم است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این موضوع است که براساس طبیعت انسان، از همان ابتدا، وجود توانی برای حمایت و پشتیبانی از آگاهی و خرد در او وجود دارد. این نیرو مانند یک جانپناه عمل میکند و در تمام مراحل زندگی، به ویژه در دوران جوانی، همواره در کنار اوست و او را در برابر چالشها و سختیها کمک میکند.
هوش مصنوعی: وجود او باعث استحکام بنیاد دین و قاعده حکمرانی شده و او دارنده ملک و دیانت است.
هوش مصنوعی: عظمت و شرافت قدرت و ملت محمد به این دلیل است که مردم او ویژگیهای خاصی همچون دم (روح) عیسی مریم را دارند.
هوش مصنوعی: جان و جهان به زیبایی و عظمت کسی تعلق دارد که وجود او به خاطر لطف و رحمت الهی تجلی یافته است.
هوش مصنوعی: لطف و محبت او مانند دارویی است که جان را تازه میکند و آن قطرهای که در ریشه دندان ارقم (مار) وجود دارد، به او اشاره دارد.
هوش مصنوعی: تیغ او مانند شعلههای آتش میدرخشد و همواره در حال حرکت است، و این حرارت به اندازه ای است که همواره با اعضای بدن شیر همراه است.
هوش مصنوعی: از ترس شیر که نشانهی عدالت اوست، گرگ در محافظت از گوسفند به مانند یک سگ معلم عمل میکند.
هوش مصنوعی: زلفهای سیاه او همواره مانند پرچم بر فراز نیزهای درخشانی به اهتزاز درآمده است.
هوش مصنوعی: دائم به خاطر غیرت خود، مانند ابر که بر روی مروارید میبارد، اشک میریزد و دلش پر از آتش است، در حالی که چشمانش پر از اشک است.
هوش مصنوعی: دروازهٔ او، مرکز آرزوهای افراد فرهیخته است، زیرا همانند حریم خانهٔ کعبه، محترم و باارزش است.
هوش مصنوعی: ای دوست، تو که قدرت و سرنوشتت مثل حکم گردش افلاک حتمی و تغییر ناپذیر است.
هوش مصنوعی: راز و رموز پنهان از چشمها پنهان مانده است و جالب اینجاست که جهان نیز از این اسرار خبر دارد.
هوش مصنوعی: اگر نرگس، نشانهی زیبایی و سروری تو را در پیشانیات ببیند، حتی اگر در نگاهش، تیرگی و مشکلی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر سوسن بتواند به زبان بیاید و تو را ستایش کند، حتی اگر خاموش باشد، میتواند به زیبایی و شیرینی سخن بگوید.
هوش مصنوعی: زمانی که تو میبخشی و سخت تلاش میکنی، وجودت باعث حسادت روح حاتم طایی و رستم میشود.
هوش مصنوعی: وجود تو جهانی است که در آن هیچ گونه فساد یا نقصی وجود ندارد. تو وجود پاکی هستی که خوشبختی و سعادت جهان به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: از خاک درگاه تو در آغاز خلقت، آن گلی شکل گرفت که اصل وجود حوا و آدم از آن سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: وجود تو ممکن است از نظر زمانی در مقام پایینتری قرار داشته باشد، اما از نظر ارزش و مرتبه، همیشه پیشتاز و بالاتر است.
هوش مصنوعی: نعل اسب تو همیشه مانند گوشوارهای بر گردن، نشان از زیبایی و اعتبار تو دارد و چرخش آن نیز حاکی از درستی و مسلم بودن موقعیت تو است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که دشمن نتوانسته است در برابر زیبایی و شکوه تو، براهین قاطع و محکمی ارائه دهد و از همین رو، ملزم به پذیرش حقیقتی است که وجود تو نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ای سرور، تو نماد عدالت هستی و قلم تو بیانگر آن است، و سپس نشانهای که در آن ملک و حکومت پنهان شده است.
هوش مصنوعی: در زمان حکومت تو، ممکن است عاقلان بگویند که بره و بچه شیر همزاد هستند.
هوش مصنوعی: ابن یمین در وصف تو صحبت میکند و ویژگیهای تو را در اشعارش بازگو کرده است. برای درک بهتر شعر او، باید به لطافت و خوبی آن مانند آب زمزم توجه کرد.
هوش مصنوعی: اکنون میخواهم دعای خیرت را به ستایش و تمجید تو اضافه کنم، چرا که دعای خوب همواره با ستایش ارتباط دارد و هر دو به هم پیوند خوردهاند.
هوش مصنوعی: همواره باشد که اسب روزگار با شتاب و نرمی برای تو براند، تا در این دنیای پرغوغای رنگ و رو، تو را یاری کند.
هوش مصنوعی: تو باید همچون جم در برابر دیگران باشی و مانند جام جم به چشمان دیگران جلوهگر شوی، بهگونهای که سخن گفتن مردم دربارهات از عظمت و زیباییات باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عهدیست تا نصیبه ما از جهان غم است
حال دل از فلک چو فلک نیک بر هم است
در عالم از فراغت خاطر اثر نماند
آری مگر فراغت از آن سوی عالم است؟
در مدت جوانی و در عهد کودکی
[...]
ای شاه بانوی ایران به هفت جد
اقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است
بلقیس روزگار توئی کز جلال و قدر
شروان شه از کمال سلیمان دوم است
خود خاتم بزرگ سلیمان به دست توست
[...]
شاها درِ تو قبله شاهان عالم است
گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است
مقصود آفرینش عالم تویی از آنک
ذات مطهرت سبب نظم عالم است
هم چشم مهر و ماه به روی تو روشن است
[...]
یارا بهشت صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامتناسب جهنم است
هر دم که در حضور عزیزی برآوری
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است
نه هرکه چشم و گوش و دهان دارد آدمیست
[...]
تا دور آفرینش و تا عمر عالم است
پیوند عشق و عاشق و معشوق با هم است
گر سرّ این رموز بدانی وجود عشق
پیش از سرشتن گِل حوا و آدم است
آدم تویی به نقد و گر ناقدی تو را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.