چون ذرّه به خورشید تو داریم هوایی
در فهم نیازیم به جز روی تو رایی
از باغچه وصل تو بی برگ و نواییم
باشد که ز گلرنگ تو یابیم نوایی
آن غمزه که دی وعده وفا کرد به امروز
آه ار نکند عمر من امروز وفایی
ما عمر دراز قد چون سرو تو جوییم
گرچه نبد از جانب اوطال بقایی
در راه بسی دست زنان بی سر و پاییم
ما هم بزنیم آنچه توان دستی و پایی
با زلف تو حیف است که در بند خطاییم
چون چین سر زلف تو کو نافه گشایی
هجر تو کشیدیم به سودای وصالی
درد تو چشیدیم به امید دوایی
شب ناله من دامن افلاک بگیرد
آخر رسد این ناله شبگیر به جایی
در پای تو مردن هوس ابن حسام است
هیهات که شاهیست تمنَّای گدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.