شبی به پیش تو خواهم نشست روی بروی
تطاول سر زلفت بگفت موی به موی
به بوی زلف تو آشفته حال می گردم
بسان باد صبا در ره تو کوی به کوی
بسوی صومعه گاهی ، گهی بسوی کنشت
همی روم به طلب در پی تو سوی به سوی
نشان سرو تو از جویبار می جویم
چو آب از این سببم سر نهاده جوی به جوی
ز گفت و گوی عواقب مگوی ابن حسام
بیاد غبغب جانان سخن ز گوی بگوی
شدن به جانب چین بهر مشک عین خطاست
بجای مشک تو ان زلف موشک بوی به بوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکی سخنت بگویم گر از رهی شنوی
یکی رهت بنمایم اگر بدان بروی
سبوی بگزین، تا گردی از مکاره دور
برو بدان ره تا جاودانه شاد بوی
ایا کریم زمانه! علیک عینالله
[...]
همی گذشت بکوی اندرون بت مشکوی
ز روی او شده جای نشاط و رامش کوی
جفا نمود و بمن روی باز کرد بخشم
ز خشم چون گل صد برگ برفروخته روی
برفت و ماند مرا دلفکار و زار بجای
[...]
ایا ستوده بتو خانواده نبوی
جهان گرفته برأی صواب و عام قوی
توئی بحق شرف دین کردگار جهان
نه دین بود نه شرف هر کجا که تو بنوی
اجل سید عالم سپهر جاه و شرف
[...]
بزرگوارا با آنکه معرضم ز سخن
چنانکه باز ندانم کنون زردف روی
هنوز با همه اعراض من چو درنگری
سخن چنانکه چنان به بود ز من شنوی
هزار سر شده بیش است پیش میدان گوی
بگفتگوی محال و زبان بیهده گوی
از آنورق که تو از ترهات می خوانی
در آن نه ذوق سخن بینم و نه رنگ و نه بوی
اگر بدفتر قرآنت هیچ هست امید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.