غزل شمارهٔ ۱
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکلها
خیال آن لب میگون چه خون افتاده در دلها
مخسب ای دیده چون نرگس به خوشخوابی و مخموری
که شبخیزان همه رفتند و بربستند محملها
دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
که بی سالک نشاید کرد قطعاً قطع منزلها
سبکباران برون بردند رخت از بحر بیپایان
نمییابند بیرون شو گرانباران به ساحلها
نظر ابن حسام از ماسوی بردند و او را بین
«مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی دَع الدنیا وَ اهمِلها»
ز حد بگذشت مشتاقی به جام بادهٔ باقی
«اَلا یا ایُّها الساقی ادر کَاساً وَناوِلها»
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: منابع ابنحسام | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
جواد نوشته:
مصرع دوم بیت زیر به نظر اشتباه میاد
سبکباران برون بردند رخت از بحر بیپایان
نمییابند بیرون شو گرانباران به ساحلها
فکر میکنم درست تر این باشد :
نمی یابند بیرون شد, گرانباران ساحلها
👆⚐
محمد تقی صابری نوشته:
تصور میکنم ایراد جناب آذر چندان موجه نباشد زیرا اولا شعر در بسیاری از موارد ناظر به کلمات متداول در فرهنگ بیرجند است ثانیا همان ترکیب بیرون شو در زمانه ما هم به صورت راه در رو به کار میرود و کسی به راه میانبر یا راه فرار ، از فعل ماضی استفاده نمیکند : مثلا نمیگوید راه بیرون رفت ! هر چند به کار بردنش بلا اشکال است .
👆⚐
پریشان روزگار نوشته:
جناب صابری
راه برون رفت چه ایرادی دارد؟؟
نمی یابند بیرون شد، گرانباران به ساحلها
👆⚐
محمد تقی صابری نوشته:
جناب پریشان عزیز ، با سلام ، این بنده عرض نکردم که ترکیب بیرون شد مشکلی دارد ، هم این ترکیب که ناظر به انجام عملی در زمان گذشته است (شد ) و هم جمله بیرون شو که جمله امریه است هیچ یک معنی راه بیرون رفت نمیدهند ، اما هردو اصطلاحاتی هستند که عموم فارسی زبانان ، اینها و امثال اینها را با معانی مجازی شان به رسمیت شناخته اند . بنده با اطلاع اندکی که از لهجه بیرجند دارم عرض کردم که هنوز هم در بیرجند از این اصطلاح استفاده میکنند و تصریح کردم که آنچه در متن آمده است به کار بردنش بلا اشکال است . اگر کلمه اشکال به معنی ایراد باشد ، یعنی این ناتوان دقیقا عرض کرده ام که بلا ایراد است است و این مقوله جائی برای پرسش ارزشمند حضرتتان که میفرمائید : چه ایرادی دارد ، باقی نمیگذارد . با احترام .
👆⚐
پریشان روزگار نوشته:
صابری گرامی
بیرون شد ( بیرون شدن ) است و ” شد ” اینجا نه گذشته که مصدر کوتاه ( مرخم ) است .
با پوزش
👆⚐
مسعوداسماعیلى نوشته:
سلام و عرض ادب .ببخشید معنی “مخسب”جی هست؟
👆⚐
مسعوداسماعیلى نوشته:
سلام و عرض ادب .ببخشید معنى “مخسب” چی هست؟
👆⚐
مهدی از شیراز نوشته:
دلا بر دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
که بی سالک نشاید کرد قطعاً قطع منزلها
شاعر در زمان خود،خود را تنها احساس مینموده و از غافله رهروان وسالکان مانده
نمی یابند، بیرون کن گرانباران به ساحلها نیز تواند بود
👆⚐
جواد ک.ح نوشته:
سپاس از کاربران گرامی که در باب اصالت ضبط «بیرونشد و بیرونشو» بحثی راه انداختند.
به نظر میرسد که در این مورد خاص، وزن و قواعد عروض کمکی به حل مسأله نمیکند چون هر دو واریانت از نظر لغوی و صرفی درست هستند و اختلالی در وزن ایجاد نمیکنند.
با نگاهی به لغتنامهٔ دهخدا هم معلوم میشود که صورتهای «بیرونشد/برونشد/بیرونشو/برونشو» همگی به معنای مَخلص و مخرج و محل بیرون شدن در متون کهن به کار رفتند و تنها شاید با بررسیهای سبکی گوینده و یا حوزهٔ جغرافیایی اوبتوان به نتیجهٔ واضحتری رسید.
این هم نمونههایی از کاربرد این گونهها در متون مختلف به نقل از لغتنامهٔ دهخدا:
بیرون شد:
زین یک نفس درآمد و بیرونشدِ حیات
بردیم روزنامه به دیوان صبحگاه-خاقانی .
اگر بنده بیرونشد این کار بندیدی پیش خداوند در مجمعی بدان بزرگی چنین دلیری نکردی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۴۱۲).
تا درآمد و بیرونشد ایشان از مضایق و دقایق سخن به چه وجه بوده است . (چهارمقاله ).
ره بیرونشد از عشقت ندانم
درِ هر دو جهان گوئی فراز است- انوری .
خرس گفت پیش از آنکه کار از حد تدارک بیرون رود بیرونشد آن میباید طلبید. (مرزبان نامه ).
مجیرالملک جز… و انقیاد، بیرونشدی ندید. (جهانگشای جوینی ).
ز آنجا که فیض جام سعادت فروغ تست
بیرونشدی نمای ز ظلمات حیرتم- حافظ.
برون شد:
چو نظم مدح تو آغاز کردم اندر وقت
به من نماید راه برونشد و انجام - سوزنی .
بیرون شو:
یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
وز هرچه نه می، طریق بیرونشو به- خیام .
کرد کارش را کسی ، بیرونشوی
در درون ره دادش و بستدجوی -عطار (منطق الطیر ص ۲۰۴).
دیده ام در خون دل شد ز آرزوی روی تو
نیستش بیرونشوی دیگر کنون گو می گِری- جرفادقانی .
و شما متحیر مانده و هیچ بیرونشوی نمی بینید. (کتاب المعارف ).
برون شو:
باب ورا گرامی خوانی و ننگری
تا زین سخن که گفتی باشد برونشوی- سوزنی .
کز فلک راه برونشو دیده بود
در نظر چون مردمان پیچیده بود- مولوی .
او مجال راز دل گفتن ندید
زو برونشو کرد و در لاغش کشید- مولوی .
👆⚐
سید محسن نوشته:
عرض ادب حضور عزیزان جان—-بیرون شو یا بیرون شد هردو ترکیب را میتوان بعنوان راه فرار و رهائی در این مصرع گرفت—یعنی کسانی که در دریا گرانبار هستند راه رسیدن بساحل ندارند زیرا کشتی ایشان غرق خواهد شد…به امید پذیرش
👆⚐
امیر درخشان نوشته:
سلام
مصرع دوم بیت اول اشکال تایپی دارد و “خیال” نادرست است . هم از نظر تصویرسازی و هم از نظر معنا . خیال به اشتباه جای ” ز خال ” نشسته است .
👆⚐
درویش خرسند نوشته:
باتشکر از دوستان که با دقّت وچکّش کاری شان برغنای برنامه می اقزایند.
قول فصل همان حاشیه آخرین بود که کاربرد “بیرون شو” متعارف بوده وهست.
درمصرع دوبم این بیت ، این بنده ناچیر برآنم که: “نمییابند بیرون شو به ساحل ها گران باران “مناسب تر می نماید ،گرچه مشکل قافیه پیدا می کند.
👆⚐