گنجور

 
صائب تبریزی

از حسن خلق رتبه همت زیاده نیست

دست و دل گشاده چو روی گشاده نیست

فیض فتادگان بود از ایستاده بیش

سنگ نشان به راهنمایی چو جاده نیست

چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو

ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست

چون طفل نوسوار به میدان اختیار

دارم عنان به دست و به دستم اراده نیست

هر چند کوه قاف بود لقمه ای بزرگ

عنقا اگر شوی ز دهانت زیاده نیست

چرخ است زیر ران ز دنیا گذشتگان

عیسی اگر پیاده شد از خر، پیاده نیست

صائب در آن سری که بود همت بلند

گر می شود به خاک برابر، فتاده نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode