دل بلبل از وصل گل شاد شد
زقید غم وغصه آزاد شد
همی گفت پیوسته با قلب شاد
که الحمد لله رب العباد
ز دیدار روی گلم شاد کرد
شدم لله الحمد فارغ ز درد
ندانم چه سان شکر یزدان کنم
چه سان شکر این فضل و احسان کنم
من از هجر گل گشته بودم هلاک
مرا زنده فرمود یزدان پاک
دو چشمم شد از انتظارش سفید
نمی بود در دل مرا این امید
که افتد نگاهم به رخسار گل
نصیبم شود باز دیدار گل
خدا رحم فرمود بر جان من
که آمد به بر باز جانان من
دو صد شکر ایزد که بار دگر
ز دیدار گل آمدم بهره ور
لک الحمد یا ارحم الراحمین
لک الشکر یا اکرم الاکرمین
خوشا حال آن عاشق خسته حال
که افتد ز هجران به بزم وصال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.