چه اول مهربان بودی چه آخر کینه جو گشتی
بسی شیرین زبان بودی چه تندوتلخ گو گشتی
ز شرم عارضت خورشید تابان منکسف آمد
مگر امروز با خورشید رخشان روبرو گشتی
چرا ای شانه از حال دل زارم نیی آگه
تو کاندر حلقه های زلف دلبر موبه مو گشتی
دلا در هرزه گردی گشتی آخر شهره در عالم
ز بس کاندر سراغ ماهرویان کو به کو گشتی
شدی گه معتکف درچین گیسوی پریرویان
به پیش زلف چون چوگانشان گاهی چو گوگشتی
نگفتم با پریشان زلف جانان همنشین کو شو
کنون دیدی که همچون من پریشان تر از او گشتی
بلنداقبال از آن گشتی بلند اقبال درعالم
که از قید علایق رستی و بی آرزو گشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.