ما عاشقان مست دل از دست داده ایم
از دست رفته ایم وز پا اوفتاده ایم
چشم ازجهان وهرچه در اوهست بسته ایم
بر روی خویشتن در دولت گشاده ایم
هر جا که عاشقی است به پیشش نشسته ایم
هر جا که دلبری به برش ایستاده ایم
با درد وغم اگر چه دچاریم خرمیم
هر چندپر ز نقش ونگاریم ساده ایم
گه ساکت وخموش چورندان خرقه پوش
گه درخروش وجوش چوخم های باده ایم
ما را مبین به روزکه درویش مسلکیم
شبها به صدر میکده بین شاهزاده ایم
زاهدکند ز رفتن میخانه منع ما
گویا نه آگهست کز این خانواده ایم
امروز ما به میکده ساکن نگشته ایم
روز الست پا و سر آنجا نهاده ایم
آن شه چورخ نمودبه شطرنج عشق او
ما مات مانده در شط رنج و پیاده ایم
درجمع وخرج عشق رخ خود نگار ما
ما را نوشته باقی اگر چه زیاده ایم
هرگه پی شکار شود شاه ما سوار
اندر رکاب اوسگ سر در قلاده ایم
اقبال ما ز عشق بلنداست وارجمند
ما را مبین که پست تر از خاک جاده ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما را میفگنید که ما اوفتادهایم
در کار عشق تن به بلاها نهادهایم
آهستگی مجوی تو از ماورای هوش
کاکنون به شغل بی دلی اندر فتادهایم
ما بیدلیم و بیدل هر چه کند رواست
[...]
جانا ، عنان دل بهوای تو داده ایم
سر بر خط اشارت عشقت نهاده ایم
بر جان ز خیل مهر تو صفها کشیده ایم
در دل بکوی عشق تو درها گشاده ایم
تا زاده ایم جفت هوای تو بوده ایم
[...]
ما دل به دست مهر تو زان باز دادهایم
کاندر طریق عشق تو گرم اوفتادهایم
ما رطلهای درد تو زان در کشیدهایم
کز رمزهای درد تو سری گشادهایم
گفتی که دل بداده و فارغ نشستهای
[...]
چشم امیدوار به ره برنهادهایم
گوش نیازمند به در برگشادهایم
پیش خیال روی تو کز چشم ما نرفت
چون مخلصان به پای ادب ایستادهایم
مهر تو از مبادی فطرت نهادهاند
[...]
ما بی غمانِ مستِ دل از دست دادهایم
همرازِ عشق و همنفسِ جامِ بادهایم
بر ما بسی کمانِ ملامت کشیدهاند
تا کارِ خود ز ابرویِ جانان گشادهایم
ای گُل تو دوش داغِ صَبوحی کشیدهای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.