ندیده برده دل و دین ز کف جمال توام
نموده شکل هلالی به قدخیال توام
مرا توروزوشب اندر برابر نظری
میان هجر تودرنعمت وصال توام
قسم به احمد مختار و حیدر کرار
بلال قنبر تو قنبر بلال توام
توگلستانی ومن بلبل خوش الحانت
تو آسمانی و من لایری هلال توام
اگر که آب حیاتی است از لبت سخنی است
چوخضر تشنه جامی از آن زلال توام
تو را به حسن سزد دم زنی به یکتائی
که کس نداده و ندهد نشان مثال توام
توانیم که کشی یا کنی ز بندآزاد
اسیر بسته و مرغ شکسته بال توام
فصاحت ار چه مسلم بود مرا به جهان
ولی به وصف توفخرم بس این که لال توام
شنیده ام که مرا خوانده ای بلند اقبال
بودبلندی اقبال از جلال توام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گهی حجاب وگه آیینهٔ جمال توام
به حیرتم که چها میکند خیال توام
مزاج شوقم از آب وگل تسلی نیست
جنون سرشته غبار رم غزال توام
کلاه گوشهٔ پروازم آسمان ساییست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.