الامان از عشق و از آزار عشق
سوختم سر تا بهپا از نار عشق
شددلم خون وز چشمم شد برون
آفرین برعشق و بر کردار عشق
رگ زند لیلی ز مجنون خون رود
عقل حیران گشته اندر کار عشق
نیست جز مردن دوای درداو
هرکه در عالم شود بیمار عشق
عقل را تنبیه می باید نمود
لیکن ازتنبیهش آید عار عشق
عشق ما داد اشتهار از حسن او
حسن او شد گرمی بازار عشق
دل زمن خواهد همی منصور وار
پرده بردارد ز سر بردار عشق
نیش عشقم بهتر است از نوش عقل
از گل عقل است خوشتر خار عشق
چون بلنداقبال گردد بت پرست
هرکه بر دوش افکند زنار عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون تو نه مردی نه زن در کار عشق
کی توانی کرد حل اسرار عشق
بر فلک زد پرتو انوار عشق
آسمان چون ذره شد در کار عشق
پست طاقت طاق گشت از بار عشق
پای دل مجروح شد از خار عشق
بر زبان ناید کسی را نام دل
جان فروشانند در بازار عشق
بس گران باریست بار عشق و صبر
[...]
تافت بر جان و دلم انوار عشق
ای هزاران جان و دل ایثار عشق
بر میان جان خود بستیم باز
از پی ترسائی زنار عشق
گر بدیدی روی او مؤمن شدی
[...]
از ملامت سخت گردد کار عشق
وز ملامتگر فزون تیمار عشق
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.