نصیب جان ودلم شد بلای هجرت باز
به وصل خود در دولت به رویمن کن باز
نه روز رفته نه عمر گذشته باز آید
توباز آکه ببینم هر دوآمد باز
کلیم سان ید بیضا عیان نما از رخ
مسیح وش به تن مرده جان ده از اعجاز
به چنگ زلف تو دارد خبر ز حال دلم
کبوتری که شودصید چنگل شهباز
هر آنچه عشق تورا میکنم به دل پنهان
سرشک سرخ و رخ زرد می شودغماز
به راه عشق توپویم مرا بودتا جان
چه غم زراهزن ودوری ونشیب وفراز
برفت عمر ونیامد به چنگ طره دوست
توعمر کوته ما بین وآرزوی دراز
فغان که درتن من مرغ روح گشته اسیر
خوشا دمی که دهندش از این قفس پرواز
بکن نوازشی از لطف بر بلند اقبال
به شکر آنکه ز خوبان عالمی ممتاز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و هجرت اشاره دارد. شاعر از دوری محبوب نالان است و خواستار وصال اوست. او به ناکامیهای زندگی و گذر عمر اشاره میکند و از اینکه نتوانسته به آرامش و وصال محبوبش دست یابد، غمگین است. در عین حال، او به زیباییهای عشق و قدرت آن اشاره میکند و آرزوی پرواز و آزادی را در دل دارد. در نهایت، شاعر از درگاه محبوب خواستار لطف و محبتی است که بتواند دلش را آرام کند.
هوش مصنوعی: شکایت از دوری و غم هجرت دارم و امیدوارم بار دیگر به وصال محبوب برسم و در خوشبختیام را به روی من بگشایی.
هوش مصنوعی: نه روزی که گذشته و نه عمرم تلف شده، دوباره برمیگردی، بیا تا هر دو را دوباره ببینم.
هوش مصنوعی: ای کاش مانند کلیم (موسی) که عصای خود را به معجزه به دست ید بیضا تبدیل کرد، تو نیز اثر معجزهآسا و روشن خود را از چهره زیبای مسیحوار خود نشان دهی و به بدن مرده جان تازهای ببخشی.
هوش مصنوعی: کبوتری که در دام شاهین گرفتار شده، حال دل مرا از زلف تو میداند و خبر دارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به خاطر عشق تو در دل میآورم، باعث میشود که اشکهای سرخ و چهره زرد من نشاندهندهی غم و اندوهام باشد.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو گام برمیدارم و نگران هیچ چیز نیستم، نه از دزدان راه و نه از دوری و نه از سختی و آسانی.
هوش مصنوعی: عمر ما گذشت و نتوانستیم به عشق و زیبایی محبوبمان دست بیابیم. عمر ما کوتاه است، اما آرزوهایمان بسیار بزرگ و طولانی هستند.
هوش مصنوعی: آه، درون من روحی مانند پرنده trapped است. خوشا آن زمانی که به او اجازه دهند از این قفس آزاد شده و پرواز کند.
هوش مصنوعی: لطفاً با مهربانی و محبت به کسی که خوشبختی بزرگی دارد، نگاه کن، چرا که او به خوبیها و زیباییها از میان دیگران بهتر و برتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.