گنجور

 
بلند اقبال

بس دل مرده زنده گردد باز

گر دهانت به خنده گردد باز

زلف تو سر کشی کند تا کی

گو که تا سرفکنده گردد باز

بنده ای کوگرفته آزادی

پیش روی تو بنده گردد باز

مرغ دل بال وپر زند خواهد

که پر وبال کنده گردد باز

کس نخواهد شدن کم از مردن

کرم پشه پرنده گردد با ز

هر چه گند نمک زنند بر او

گر نمک رفت گنده گردد باز

به سر تربت بلند اقبال

کن گذر تا که زنده گردد باز

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode