امشب که به دل حسرت دیدارکمین داشت
هر عضو چو شمعم نگهی بازپسین داشت
کس وحشتت از اسباب تعلق نپسندید
دامن نشکستن چقدر چین جبین داشت
از وهم مپرسید که اندیشهٔ هستی
در خانهٔ خورشید مرا سایهنشین داشت
هر تجربهکاری که درتن عرصه قدم زد
سازدل جمع آن طرف ملک یقین داشت
عمریست که در بندگداز دل خویشیم
ما را غم ناصافی آیینه بر این داشت
چون سایه به جز سجده مثالی ننمودیم
همواری ما آینه در رهن جبین داشت
در قد دو تا شد دو جهان حرص فراهم
زین حلقهکمند امل آرایش چین داشت
از پردهٔ دل رست جهان لیک چه حاصل
آیینه نفهمیدکه حیرت چه زمین داشت
با این همه حیرت به تسلی نرسیدیم
فریاد که آبینهٔ ما خانهٔ زین داشت
آفاق تصرفکدهٔ شهرت عنقاست
جز نام نبود آنکه جهان زیر نگین داشت
بیدل سراین رشته به تحقیق نپیوست
در سبحه و زنار جهانی دل و دین داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن روز مه این نور سعادت به جبین داشت
کز راه ادب پیش رخت رو به زمین داشت
ز آن پیش که در کار کمان عقل برد پی
ابروی کماندار تو بر گوشه کمین داشت
گر با غمت از نعمت فردوس کنم یاد
[...]
در حلقه زلف تو دلی چله نشین داشت
دیوانه که اقبال رسا زیر نگین داشت
یک خنده گل دیر برآمد ز شکر خواب
آیینه چو گل سر به سر چین جبین داشت
نقش قدم ما دل پر آبله ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.