شور استغنای عشق از حسرت دل بوده است
کوس اربابِ کَرم فریاد سایل بوده است
چشم غفلتپیشه را افسردگی امروز نیست
مشت خاک ما به هر جا بود کامل بوده است
در گرفتاری رسا شد نشئهٔ پرواز من
بالِ آزادی چو سروم پای در گل بوده است
موج تا در جنبش آید میرود از خود حباب
گرد بالافشانی رنگم همین دل بوده است
شد تپیدن جادهٔ سرمنزل آسایشم
آشیان عیش زیر بال بسمل بوده است
غافلم دارد ز دریا لاف بینش چون حباب
پردهٔ چشمی به چندین جلوه حایل بوده است
کرد آخر واصل بزم تو از خود رفتنم
سایه را در خانهٔ خورشید منزل بوده است
قالب افسردهٔ ما را در غبار وهم سوخت
غرقهٔ بحری که ما بودیم ساحل بوده است
دفتر امکان ز بیکاری ندارد صفحهای
پردهٔ چشم غلطبین فرد باطل بوده است
گر فنا خواهم غم قطع امیدم میکشد
مرگ هم چون زندگانی بی تو مشکل بوده است
چون نفس آیینهٔ دل هم ثبات ما نداد
حیفِ نقش ما که در هر صفحه زایل بوده است
بیخودی کرد از حضور لیلیِ دل غافلم
ورنه هر اشکی که رفت از دیده محمل بوده است
نیست نیرنگی که نقش اعتبار خاک نیست
نیستگردیدن به صد هستی مقابل بوده است
امتدادِ عمرْ بیدل سختی از طبعم ربود
گردشِ سال آسیای دانهٔ دل بوده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که ما سرگشته اوییم در دل بوده است
دوری ما غافلان از قرب منزل بوده است
ما عبث در سینه دریا نفس را سوختیم
گوهر مقصود در دامان ساحل بوده است
ما ز هجران ناله های خویش می پنداشتیم
[...]
ما پی تحصیل یار و یار در دل بوده است
حاصل تحصیل ما تحصیل حاصل بوده است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.