جایی که نه فلک ز حیا سر فکنده است
چون گل چمن دماغی اقبال خنده است
دیدیم دستگاه غرور سبکسران
سرمایهٔ کلاه همه پشم کنده است
منصوبهٔ خرد همه را مات وهم کرد
زین عرصه خاکبازی طفلان برنده است
از خاک برنداشت فلک هر قدَر خمید
باریکه پیری از خم دوشم فکنده است
بر عیب خلق خرده نگیرند محرمان
ای بیخبر من و تو خدا نیست بنده است
ناموس احتیاج به همت نگاهدار
دست تهی جنون گریباندرنده است
تا تیشهات به پا نخورد ژاژخا مباش
دندان دمی که پیش فتد لبگزنده است
از یأس مدعا ره آرام رفته گیر
ایندشت، تختهٔ کف افسوس رنده است
ما را مآل کار طرب بیدماغ کرد
بوی گل چراغ در این بزم گنده است
بیدل مباش غرهٔ سامان اعتبار
هرچند رنگ بال ندارد پرنده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.