وحشت مدعا جنون ثمر است
ناله بالفشانده ی اثر است
سوختن نشئهٔ طراوت ماست
شمع از داغ خویش گل به سر است
شب عشرت غنیمت غفلت
مژه گر باز میکنی سحر است
سنگ در دامن امید مبند
فرصت آیینهداری شرر است
ساز نومیدی اختیاری نیست
خامشی نالهٔ شکست پر است
نتوان خجلت مراد کشید
ای خوش آن ئالهای که بیاثر است
اشک گر دام مدعا طلبیست
چشم ما از قماشگریه تر است
وضع این بحر سخت بیپرواست
ورنه هر قطره قابل گهر است
سایه تا خاک پُر تفاوت نیست
از بقا تا فنا همین قدر است
درد کامل دلیل آزادیست
تا نفس ناله نیست در جگر است
همچو آیینه بسکه دلتنگیم
خانهٔ ما بروننشین در است
بیدل از کلفت شکست منال
بزم هستی دکان شیشهگر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر چه خواهیکنیکه حکم تراست
زآنکه حکمت ورای چون و چراست
تا زمین زیر گنبد خضراست
بی جهانیان جهان نیاید راست
طفل اشکم مدام در نظر است
چه توان کرد؟ پارهٔ جگر است
میرود یار و مدعی از پی
خوب و زشت زمانه در گذر است
نیکویی کن شها که در عالم
نام شاهان به نیکویی سمر است
یک صحیفه ز نام نیک ترا
بهتر از صد خزانه گهر است
هیچ نعمت چو زندگانی نیست
به خوشی نزد هر که جا نور است
منم آن کسی که زندگانی من
بی تو از روز مرگ تلخ تر است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.