گنجور

 
بیدل دهلوی

چه معنی بیانی چه لفظ آشنایی

رسایی مدان تا ز خود بر نیایی

چو رو یابد آیینهٔ بیحیایی

شود جوهر آرای دندان نمایی

چه مقدار آرایش خنده دارد

کف خاک و آنگه دماغ خدایی

متن بر غروری‌که مانند آتش

روی شعله‌ای چند و خاکستر آیی

نفس مایه را می‌کشد لاف هستی

به رسوایی بی‌زر و میرزایی

فلک غم ندارد ز آه ضعیفان

چه پروا هدف را ز تیر هوایی

درآیینهٔ هوش ما زنگ غفلت

نهفته‌ست چون فسق در پارسایی

به درد سرتهمت سرکشیها

من و عافیت صندل جبهه سایی

چو ریزد پر و بال من از تپیدن

شکست قفس را شود مومیایی

سخن کرد توفانی انفعالم

شنا داد ساز مرا تر صدایی

قناعت ‌کند مرکز آبروبت

شود قطره‌گوهر به صبرآزمایی

اگرکشتی آسمان غرق‌گردد

قلندر ندارد غم ناخدایی

دربن انجمن غیر عبرت چه دارد

غرورنی‌و خجلت بوریایی

به هستی من وما ضروریست بید‌ل

نفس نیست جز مایهٔ خود ستایی

 
 
 
فرخی سیستانی

دل من همی داد گفتی گوایی

که باشد مرا روزی ازتو جدایی

بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم

بر آن دل دهد هر زمانی گوایی

من این روز را داشتم چشم وزین غم

[...]

منوچهری

نوای تو ای خوب ترک نوآیین

درآورد در کار من بینوایی

رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن

که هرگز مبادم ز عقشت رهایی

ز وصفت رسیده‌ست شاعر به شعری

[...]

قطران تبریزی

دلا تا تو اندر هوان و هوائی

نه جفت زمینی نه جفت هوائی

بلا از تو بیند همیشه تن من

بلائی تو یا بر بلا مبتلائی

چرا مهر دستان زنی برگزیدی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی

مبادا تو را زین نوا بینوایی

نواهای مرغان دو سه نوع باشد

تو هر دم زنی با نوایی نوایی

گر از عشق گویا شدستی تو چون من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
قوامی رازی

نماند است در چشم من روشنائی

که افتاد با پیریم آشنائی

ز پیری چرا گشت تاریک چشمم

اگر آشنائی بود روشنائی

بهار جوانی فرو ریزد از هم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه