غزل شمارهٔ ۲۷۳۱
ازین نه منظر نیرنگ تا برتر زنم جوشی
نفس بودم سحر گل کردم از یاد بناگوشی
تپشها در هجوم حیرت دیدار گم دارم
نگاه ناتوانم غرقهٔ توفان خاموشی
زتمکین رگ یاقوت بست ابریشم سازم
اشارات ادب آهنگی خون گرد و مخروشی
ز درس نسخهٔ هستی چه خواهم سخت حیرانم
به صد تعبیرم ایما میکند خواب فراموشی
به غارت رفته گرد جلوهگاه کیستم یارب
که از هر ذرهای بالم نگاه خانه بر دوشی
نوای آتشینی دارم و از شرم بیباکی
نفس دزدیدهام تا در نگیرد پنبه درگوشی
شکستن تا چهها ریزد به دامان حباب من
نگاهی رفته است از خویش و گل کردهست آغوشی
ز مستان هوسپیمای این محفل نمیبینم
چو مینا شیشه در دستی و چون ساغر قدح نوشی
ز صد آیینه اینجا یک نگه صورت نمیبندد
تو بر خود جلوه کن ما را کجا چشمی کجا هوشی
دل داغ آشیانی در قفس پروردهام بیدل
به زیر بال دارم سیر طاووس چمن پوشی
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: بیدل نشر نگاه | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.