چه غافلی که ز من نام دوست میپرسی
سراغ او هم از آنکس که اوست میپرسی
چه ممکنست رسیدن به فهم یکتایی
چنینکه مسئلهٔ مغز و پوست میپرسی
ز رسم معبد دل غافلی کز اهل حضور
تیمم آب چه عالم وضوست میپرسی
نگاه در مژهای گم ز نارساییها
کهکیست زشت وکدامین نکوست میپرسی
تجاهل تو خرد را به دشت و درگرداند
رهی نداری و منزل چه سوست میپرسی
به تر دماغی هوش تو جهل میخندد
کز اهل هند عبارات خوست میپرسی
دل دو نیم چوگندمگرفته در بغلت
تو گرم و سردی نان دو پوست میپرسی
به چشمه سار قناعت ندادهاند رهت
کز آبروی غنا از چه جوست میپرسی
سوال بیخردان کم جواب میباشد
نفس بدزد که تا گفتگوست میپرسی
ز قیل و قال منم ناگزیر و میگویم
به حرف و صوت ترا نیز خوست میپرسی
به خامشی نرسیدی که کم زنی ز نخست
ز بیدل آنچه حدیث نکوست میپرسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به پرسشهای بیمعنی و سطحی گویی میپردازد و از دوستان میخواهد که به عمق مفاهیم و حقیقتها توجه کنند. او میگوید که اگر کسی از او درباره دوستش میپرسد، بهتر است به خود او مراجعه کند. شاعر با نگاهی فلسفی به مسائل وجودی و معنوی اشاره کرده و نشان میدهد که بسیاری از سؤالات، ناشی از ناآگاهی و سطحینگری است. او به نوعی ابراز ناامیدی میکند که یادآوریهای او در مورد حقیقت و معنا به گوش نمیرسد و بیهوده است. در نهایت، با اشاره به اینکه سؤالات بیپایهای که از او میپرسند، کمتر پاسخ داده خواهد شد، نشان میدهد که فهم عمیق نیازمند توجه و اندیشه جدی است.
هوش مصنوعی: چقدر نادان هستی که نام دوست را از من میخواهی، در حالی که باید به سراغ خود او بروی و از همان کسی بپرسی که اوست.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان به درک یگانگی دست یافت در حالی که تو هنوز در مورد مسائلی چون مغز و پوست سوال میکنی؟
هوش مصنوعی: در دل معبد عشق، تو غافل هستی و از کسانی که در حضور خداوندند، سؤالاتی داری، ولی گویی دربارهی وضو و پاکی روح جستجو میکنی.
هوش مصنوعی: در نگاه یک مژه، غرق در نارساییها میشوید و از خود میپرسید کیست که زشت است و کیست که زیبا.
هوش مصنوعی: تو با بیتوجهی به خرد، ماجرایی را در بیابان دنبال میکنی و از من میپرسی که راهی نداری و مقصدت کجاست.
هوش مصنوعی: اگر فهم تو بیشتر از عقل و دانش دیگران باشد، جهل به تو میخندد؛ چون تو برای دانستن از افراد با فرهنگ و دانش، مثل اهل هند، سوال میکنی و این نشاندهنده نادانیات است.
هوش مصنوعی: دل من مانند گندم دو نیم شده است؛ در آغوش تو حسگر دماهایی از گرما و سردی را تجربه میکند. تو تنها در حال پرسیدن از دو پوست نان هستی.
هوش مصنوعی: در اینجا به این اشاره شده که درخواستهای بیپایان و عدم قناعت باعث میشود که انسان نتواند به منشأ واقعی خوشبختی و رفاه برسد. به نوعی از کسی پرسیده میشود که چرا به دنبال ثروت و امتیازاتی است که در واقع به او آرامش نمیدهند، در حالی که سیراب کردن روح و نیازهای واقعی انسان در چیزهای سادهتری نهفته است.
هوش مصنوعی: سخنان نادانان معمولاً پاسخهای زیادی ندارند. بهتر است ساکت بمانی تا فرصتی برای گفتوگو باقی بماند.
هوش مصنوعی: من از حرف و بحثهای بیفایده رها نیستم و در مورد چیزی که میگویی، باید بگویم که تو نیز در پی پرسشهای خود هستی.
هوش مصنوعی: تو هنوز به آرامش نرسیدهای که برای دانستن از آغاز کار، از بیدل میپرسی دربارهی مطالب نیکو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.