میروم هر جا به ذوق عافیت اندوختن
همچو شمعم زاد راهی نیست غیر از سوختن
زخم دل از چاره جوییهای ما بیپرده شد
این گریبان سخت رسوایی کشید از دوختن
شعله گر ساغر زند از پهلوی خار و خس است
بیش ازین روی سیه نتوان به ظلم افروختن
این چمنگر حاصلی دارد همان دست تهیست
تا به کی چون غنچه خواهی رنگ و بو اندوختن
دل اگر ارزد به داغی مفت سودای وفاست
یوسف ما منفعل میگردد از نفروختن
جادهگر پیچد به خویش آیینهدار منزل است
میکند شمع بساط دل نفس را سوختن
تار و پود هستی ما نیست بی پیوند خاک
خرقهٔ صبحیم بر ما چشم نتوان دوختن
اضطرابم عالمی را کرد پامال غبار
خاک مجنون را نمیبایست وجد آموختن
بیتو باید سوخت بیدل را به هررنگی که هست
داغ دل گر نیست آتش میتوان افروختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به بررسی درد و رنجهای زندگی و جستوجوی آسایش میپردازد. او به این نکته اشاره میکند که مثل شمع باید بسوزد تا روشنایی ببخشد و به همین خاطر از سوختن فرار نمیکند. زخمهای دل او ناشی از کوششهای بیپایان در زندگی است و این زخمها به وضوح نمایان شدهاند. همچنین، او به بیفایده بودن تلاشها برای جلب عشق و زیبایی اشاره میکند و این که در نهایت، دل اگرچه به عشق میارزد، اما زخمخورده میشود. او از پیوند زندگی با خاک و دنیای مادی سخن میگوید و بیان میکند که بدون عشق و وجود محبوب، باید به سوختن ادامه دهد. شاعر در نهایت به اضطراب و غبار زندگی خود اشاره میکند و بیقراریاش را ابراز میدارد.
هوش مصنوعی: من در هر جایی که بروم، به خاطر لذت و آرامش میروم. مانند شمعی هستم که برای روشنایی خود راهی جز سوختن ندارد.
هوش مصنوعی: زخم دل ما از تلاشها و جستجوهای بینتیجهمان آشکار شد و این موضوع به اندازهای عیان است که باعث رسوایی ما شده و دیگر نمیتوانیم آن را پنهان کنیم.
هوش مصنوعی: شعلهای که از لیوان بالا میزند، بیشتر از خار و علفی که در کنار آن است، نشاندهنده شدت آتش و سوزی است. دیگر نمیتوان با ظلم و ستم، بر چهره تاریک دنیایمان افزوده کرد.
هوش مصنوعی: این چمن هیچ دستاوردی ندارد و در نهایت دست خالی خواهد ماند. تا کی میخواهی مانند گل غنچهای، تنها به جمعآوری رنگ و بوی ظاهری بپردازی؟
هوش مصنوعی: اگر دل به قیمت درد و رنجش ارزش داشته باشد، پس این دلتنگی و آرزوی وفا هم ارزشمند است. یوسف ما به خاطر این که نمیتواند خودش را بفروشد و از آنچه که دارد جدا شود، دچار ناراحتی میشود.
هوش مصنوعی: اگر جادهای به خود پیجیده شود، مانند آینهای که خانه را نشان میدهد، شمعی که دل را نورانی میکند، باعث میشود که نفس بسوزد و رنج ببیند.
هوش مصنوعی: هستی ما به عنوان موجودات در هم تنیده و وابسته به زمین و طبیعت است. ما در آغاز روز، همچون پوشش نرم و لطیفی ظاهر میشویم که نمیتوان به سادگی به آن نگاه کرد یا آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: نگرانی و بیقراری من به اندازهای شده که تمام جهان را تحت تأثیر قرار داده است. اما کسی که حال و هوای خاصی مانند مجنون را دارد، نیازی به یادگیری شادی و وجد ندارد.
هوش مصنوعی: بدون تو باید دل بیدل را در هر حالتی بسوزانم، اگر دل آتش ندارد، میتوان آتش دیگری روشن کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر هوس بردم به رویت چشم خود بر دوختن
چشم کین توز تو نیکو داند این کین توختن
گر بدوزی دیده از تیرم که در رویم مبین
هم به رویت گر ز رویت دیده دانم دوختن
می خورم دود چراغ دل همه شب تا به روز
[...]
گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل افروختن
از چراغ غیرتم (گل) می کند واسوختن
ما چو گل با سینه صد چاک عادت کرده ایم
بخیه را بر زخم نتوانی به سوزن دوختن
گر ندانی چیست تمثال حرام اندوختن
بایدت از شغل شماعی مثال آموختن
گر هزاران سال شماعی نماید شمع جمع
عاقبت آن شمعها باشد برای سوختن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.