چکیدنهای اشکم یا شکست شیشهٔ رنگم
نفس دزدیده مینالم نمیدانم چه آهنگم
به ناموس ضعیفی میکشم بار گرانجانی
ندامتگاه میناییست خلوتخانهٔ سنگم
نمیدانم چه خواهد کرد حیرت با حباب من
که دریا عرض توفان دارد و من یک دل تنگم
حنایم یک فلک بر بخت سبز خویش میبالد
که با هر بیپر و بالی به پایی میرسد رنگم
تواضع احتراز از هر دو عالم باج میگیرم
جهانگیر است چون خورشید ناگیرایی چنگم
چو اشکم ختم کار جستجو فرصت نمیخواهد
به منزل میرسد در یک چکیدن گام فرسنگم
دم پیری نفس گر میکشم عرض عرق دارد
نوا هم سرنگون گل میکند از خجلت چنگم
اثرها بردهام از حیرت گلزار بیرنگی
به غربال پر طاووس باید بیختن رنگم
غنیمت میشمارم چون فروغ شمع ظلمت را
صفا هم میرود بر باد اگر بر هم خورد رنگم
طرف در تنگنای عرصهٔ امکان نمیگنجد
همان با خویش دارم کار اگر صلحست و گر جنگم
نه دنیا مسکن الفت نه عقبا مأمن راحت
به ذوق امتحان یارب بیفشارد دل تنگم
ز سعی بیخودی نقد اثرها باختم بیدل
جهانی را به عنقا برد بال افشانی رنگم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج درونی خود سخن میگوید و به احساساتی چون اندوه، ناتوانی و ناامیدی اشاره میکند. او از چکیدن اشکها و شکنندگی روحش مینالد و پیدایش حیرت و ناآرامی در دلش را توصیف میکند. شاعر به بررسی وضعیت زندگیاش میپردازد و به فکر و اندیشهای عمیق درباره بار گران و تنهاییاش میرسد. او به تضادهای جهان اشاره دارد و میگوید که نه دنیا و نه آخرت به او آرامش نمیدهد. در پایان، احساس میکند که تلاشهایش بیسرانجام بوده و ناامیدیاش در اثر تجربههای تلخ به او رنگی از خود گرفته است.
هوش مصنوعی: اشکهای من به گونهای میریزد که شبیه شکست شیشهی رنگی است. من با صدایی که نفس را میدزدد به نالهام ادامه میدهم، اما نمیدانم که احساساتم چه نوع آهنگی دارند.
هوش مصنوعی: در اثر عشق و دلشکستگی، احساس میکنم که مسئولیت سنگینی بر دوش من است و در این فضای دلگیر و تنهایی، حسرت و ناراحتی را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه تاثیری خواهد داشت شگفتی بر وضعیت من، حبابی که در دریا قرار دارد. دریا طوفانی است و من تنها و ناتوان احساس میکنم.
هوش مصنوعی: حنای من به خوبی و خوشبختیام میبالد، چرا که با هر موجود بینواز و پری، به رنگ و حالتی جذاب و زیبا میرسد.
هوش مصنوعی: من در فرود آمدن و فروتنی از هر دو جهان، در واقع باج میگیرم. جهان را به عظمت و جلال خود دارم، مانند خورشید که ناپیدایی را از دستانم میگیرید.
هوش مصنوعی: زمانی که اشک من به پایان میرسد و جستجو به اتمام میرسد، دیگر نیازی به فرصت و زمان نیست. در یک لحظه، حتی در یک چکیدن، میتوانم به مقصد و منزل برسم؛ گامهایی که در این فاصله میزنم، به اندازه فرسنگهاست.
هوش مصنوعی: در زمان پیری، وقتی نفسی میکشم، احساس میکنم که عرق و نوا در حال جاری شدن است. این احساس باعث میشود که من خجالتزده شوم و مانند گلی سرخشده به زمین بیفتم.
هوش مصنوعی: من نشانههای حیرتم را از باغ بیرنگی برداشتهام و حالا باید رنگم را از غربال پر طاووس عبور دهم.
هوش مصنوعی: من از روشنایی شمع در تاریکی لذت میبرم، اما میدانم که این نور هم ممکن است به زودی خاموش شود اگر رنگ و حالت من به هم بریزد.
هوش مصنوعی: در فضا و شرایط محدود موجود، من نمیتوانم به چیزی دیگر فکر کنم و تنها بر روی خودم و وضعیت خودم متمرکز هستم، چه در صلح باشم و چه در جنگ.
هوش مصنوعی: نه دنیا آرامش عشق است و نه آخرت محل آسایش. ای خالق، به خاطر امتحان و آزمایشها، دل تنگ مرا بیشتر به فشار میآورد.
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش بیفایدهام، ثمرههای زیادی را از دست دادم. بیدل، جهانی را که در آن زندگی میکنم، با پروازش به سوی عنقا (پرندهای افسانهای) فرستاد و رنگ و لعاب زندگیام را از من گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شدم دیوانه وان طفل پری پیکر نزد سنگم
کنون زین غصه چون دیوانگان با خویش در جنگم
رو ای شادی خدا را جانب ارباب عشرت شو
که نبود جای جز غم های او را در دل تنگم
نخواهم جز قیامت خاستن چون کوهکن زینسان
[...]
چونی هر چند از درد جدایی ناتوان رنگم
شود از ناله هر دم تیز تر سوی تو آهنگم
دلم را از جمالت پرده ی هستی بود مانع
ز محرومی کنون با هستی خود بر سر جنگم
چو می گویم غم خود با کسی بی غنچه ی لعلت
[...]
نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل تنگم
شکست از موج خارا خورد این آیینه در سنگم
بیاد چشم مستی دارد از بس عشق دلتنگم
بریزد خون صهبا از شکست شیشهٔ رنگم
مرا باید کشید آزار هر کس را رسد دردی
[...]
به اقبال حضورت صد گلستان عیش در چنگم
مشو غایب که چون آیینه از رخ میپرد رنگم
شدم پیر و نیام محرم نوای نالهٔ دردی
محبت کاش بنوازد طفیل پیکر چنگم
به رنگ سایه از خود غافلم لیک اینقدر دانم
[...]
ز بس از روزگار بخت و سخت و سست دلتنگم
بسختی متصل با روزگار و بخت در جنگم
دو رنگی چون پسند آید بچشم مردم دنیا
بغیر از خون دل خوردن چه سازم من که یکرنگم
خوشم با این تهی دستی بلندی جویم از پستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.