گر از سایه یک نقش پا برترم
به اقبال وهم آسمان منظرم
به خاکم مده منصب گرد باد
مباد از تعین بگردد سرم
چو عنقا به رنگم خوشست آینه
که خود را به چشم هوس ننگرم
صدا نیست در نبض بیمار من
مگرگرد بر خیزد از بسترم
تنک مشرب حسرتم چون هلال
ز خمیازه پر میشوم ساغرم
تعین عرقواری آبم نداد
جبین کرد از بینمیها ترم
چو صبح قیامت ز سازم مپرس
به ضبط نفس پرده محشرم
بلایی چو تکلیف پرواز نیست
قفس بشکند گر برنجد پرم
چو موجم خیال گهر رهزن است
محیطم ازین پل اگر بگذرم
گه از علم دارم فغان گه ز جهل
جنونهاست جیب نفس میدرم
کمان وار ازین خانههای خیال
به هر جا رسم حلقهٔ بیدرم
چه گویم ز نیرنگ تجدید عشق
که هر دم زدن بیدل دیگرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خداوند رای و خداوند شرم
سخن گفتن خوب و آوای نرم
تو شیری و شیران بکردار غرم
برو تا رهانی دلم را ز گرم
گر از خاک ره برنگیری سرم
روم مصطفی را شفیع آورم
دل جَم ز بس خواهشش گشت نرم
نهان گفت کای گنج فرهنگ و شرم
چو آن نیکوئیهات یاد آورم
ز دود جگر خیره گردد سرم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.