گنجور

 
بیدل دهلوی

خط مشکین شد وبال غنچهٔ جان پرورش

گشت در گرد یتیمی خشک آب گوهرش

گر به این شوخی‌ کند عکس تو سیر آینه

می‌تپد برخود به رنگ موج دربا جوهرش

هرکه را از نغمهٔ ساز سلامت‌ آگهی‌ست

نیست جز ضبط نفس دربزم دل خنیاگرش

نسخهٔ دل عالمی دارد که‌ گر وا می‌رسی

هست صحرای قیامت صفحه‌ای از دفترش

گردباد بیخودی پیمای دشت الفتیم

کاسمان هم می‌کند گردیدنی‌ گرد سرش

ناله‌ام عمریست طوف لب نفهمیده ست چیست

وای بیماری‌که غیراز دل نباشد بسترش

سعی آرامم حریف وحشت سرشار نیست

خواب من چون غنچه برمی‌آرد از بالین پرش

ط‌فل خویی ‌گر زند لاف‌کمال آهسته باش

می‌کند چون اشک آخر خودنماییها ترش

بی‌فنا نتوان چراغ اعتبار افروختن

آتش ما شعله می‌بارد پس از خاکسترش

احتیاجت نیست جز ایجاد عیب دوستان

مطلبی سرکن به پیش هرکه می‌خواهی‌کرش

کبریایی ازکمین عجز ما گل‌کردنی‌ ست

سایه هم خورشید می‌یابد زمان دیگرش

تیغ خونخوارست بیدل جادهٔ دشت جنون

تا ز سر نگذشته‌ای نتوان‌گذشتن از سرش

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
حکیم نزاری

کیست شیخ الوقت تا فریاد دارم بر درش

زان که خلقی در ضلالت برد زلفِ کافرش

آن که گر یک بوسه با بادِ صبا هم ره کند

در خروش آید نباتِ مصر و شهد از شکّرش

وان که از رویِ شرف لؤلؤیِ لالا در صدف

[...]

ابن یمین

چیست آن گوهر که هست از لعل تاجی برسرش

وز پرند آل دائم گرته ئی اندر برش

هست سرخی باد سار و تنگ چشم و سخت دل

وز لباس آل عباس است اکثر بسترش

همچو بیماریست مزمن لیک گر میلش بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
جامی

آن قبای نیلگون بینید در سیمین برش

همچو شاخ گل که باشد خلعت از نیلوفرش

در کبودی فلک چون او مهی پیدا نشد

کاین چنین باشد لباس آسمانی در خورش

جان فدایت باد ای دربان دمی مانع مشو

[...]

اهلی شیرازی

نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ترش

هرکه در صحرا رآید عقل باشد کمترش

شمع من کاش از سر بیمار هجران بگذرد

کز نظر خواهد شد امشب تا بروز محشرش

بر لب آمد جان بیمارم چه باشد کز کرم

[...]

فضولی

لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش

زد صبا از قهر گلبرگ ترش را بر سرش

پیش خورشید رخت گل را نمی بیند جمال

گر چه می بندد هوا از در شبنم ز یورش

گشت گل پروانه شمع جمالت ای پری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه