خیال چشمکه ساغر به چنگ میآید
که عالمی به نظرشیشه رنگ میآید
به حیرتم چو نفس قاصد چه مکتوبم
که رفتنم همه جا بی درنگ میآید
کجا روم که چو اشکم به هر قدم زدنی
هزار قافلهٔ عذر لنگ میآید
چه همت است که نازد کسی به ترک هوس
مرا گذشتن ازین نام ننگ میآید
دل از فریب صفا جمعکن که آخرکار
ز آب آینهها زیر زنگ میآید
به گمرهی زن و از منت خیال برآ
که خضر نیز ز صحرای بنگ میآید
غبار دل ز پر افشانی نفس درباب
که هرچه هست درین خانه تنگ میآید
اعانت ضعفا مایهٔ ظفر گیرید
پر شکسته به کار خدنگ میآید
خموش باش که تا دم زنی درین کهسار
هزار شیشه به پای ترنگ میآید
به هر نگین که نهی گوش و فهم نام کنی
صدای کوفتن سر به سنگ میآید
ز خود به یاد نگاهکه میروی بیدل
که از غبار تو بوی فرنگ میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به چنگ غم دلم از ناله تنگ میآید
که تار زلف تو دیرم به چنگ میآید
به بوی آشتیت جان همیدهم هرچند
کز آشتی توام بوی جنگ میآید
به بحر عشق تو شستم ز کام دست امید
[...]
چو رشک رخنهگرِ نام و ننگ میآید
قبا ز پیرهن او به تنگ میآید
به کاوش مژه کوه غمی ز جا کندم
که پای تیشه در آنجا به سنگ میآید
مرا چنین که به جان باختن شتابی هست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.