نفس تا پرفشان است از تو و من برنمیآید
کسی زین خجلت در آتشافکن برنمیآید
زبانم را حیا چون موجگوهر لالکرد آخر
ز زنجیریکه درآب است شیون برنمیآید
حضور دل طمع داری ز تعمیر جسد بگذر
کهگوهر از صدفها بیشکستن برنمیآید
گدازی از نفسگیر انتخاب نسخهٔ هستی
که جز شبنم ز شیر صبح روغن برنمیآید
غرور خودسریها ابجد نشو و نما باشد
ز تخم اول به جز رگهایگردن برنمیآید
ریاضت تاکجا بار درشتی بندد از طبعت
به صیقل آینه ازننگ آهن برنمیآید
به رفع تهمت غفلت گداز درد سامان کن
که دل تا خوننگردد از فسردن برنمیآید
هواپروردهٔ شوق بهارستان دیدارم
بهگلخن هم نگاه من زگلشن برنمیآید
به عریانی چو گردن بایدم ناچار سرکردن
به این رازیکه من دارم نهفتن برنمیآید
بساط مهر باید سایه را از دور بوسیدن
به برق جلوهٔ او هستی من برنمیآید
ادب فرسودهتر از اشک مژگانپرورم بیدل
من و پایی که تا کویش ز دامن برنمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و پیچیده انسانی اشاره دارد. شاعر در این اشعار از ناتوانی در ابراز احساسات و ارتباط با دیگران صحبت میکند. او به خجلت و شرم از بیان عشق و تمایل به واقعیات اشاره میکند و ناتوانی در تغییر وضعیت خود را نشان میدهد. این شعر همچنین به تلاش برای دستیابی به جوهر وجود و حقیقت زندگی و عشق، و نیز به دشواریهای سفر درونی و جستجوی آرامش و زیبایی میپردازد. در نهایت، شاعر از پیچیدگیهای عشق و دردهای ناشی از جدایی و غفلت سخن میگوید و به نیاز به صمیمیت و ارتباط عمیق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس وجود دارد، هیچکس از تو و من نمیتواند از این شرم و خجالت فرار کند و در آتش خشم و تنفر بیفتد.
هوش مصنوعی: زبانم بهخاطر حیا همچون موجی از گوهر خاموش شده است. در نهایت، از زنجیری که در آب است، صدایی بلند نمیشود.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن حقیقت و ارزش درونی، باید از پرداختن به ظواهر و ظاهر امور بگذری، چون جوهره اصلی تنها از طریق شکستن قشرهای سطحی و محصور به دست میآید.
هوش مصنوعی: انتخاب مسیر زندگی مانند نفسگیر است، به طوری که از آن تنها لحظات کوتاهی مانند شبنم در صبح میتوان بهرهبرداری کرد و چیزی بیشتر از آن به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: غرور و خودسریها از همان ابتدا در زندگی انسان وجود دارد و نمیتوانند از جاهایی غیر از خود فرد نشأت بگیرند، مانند رگهای گردن که نشاندهنده قدرت و انگیزههای درونی هستند.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که سختیها و تمرینهای زندگی شما را تحت فشار قرار دهند، در نهایت نتوانید زشتیهای وجودتان را از بین ببرید و به زیبایی و لطافت برسید. مانند آینهای که از آهن زنگزده به هیچ وجه نمیتواند صاف و درخشان باشد.
هوش مصنوعی: برای رفع تهمت و توهین، باید از درد و رنج خود بکاهید و به وضع خود سر و سامان بدهید؛ زیرا زمانی که دل انسان زخم نمیخورد و به درد نمیآید، نمیتواند بهبود پیدا کند.
هوش مصنوعی: عاشق بهار و زیباییهای آن هستم، اما حتی در گلخانه و جایی که گلها هستند، نگاه من به سمت باغ و گلستانِ دلخواهم نمیرود.
هوش مصنوعی: باید بدون پرده و راز، خود را با حقیقت عریان کنم؛ زیرا این رازی که در دل دارم، دیگر نمیتوانم پنهانش کنم.
هوش مصنوعی: برای ابراز محبت و احترام، باید از دور سایه کسی را ببوسیم، زیرا وجود من در پیشگاه او تاب نمیآورد.
هوش مصنوعی: از نظر ادبی، من به اندازه اشکهای چشمم ذلیل و خسته شدهام. من، بیدل، آنقدر به تو عشق دارم که حتی قدم از دامن تو فراتر نمیگذارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیال او به تدبیر از دل من برنمیآید
که هرگز خارخار از دل به سوزن برنمیآید
اگرنه دور باش ناله مرغ چمن باشد
ازین گلزار یک گل پاکدامن برنمیآید
به همت میتوان زین خاکدان دل را برآوردن
[...]
نفس هم از دل من بیشکستن برنمیآید
از این مینا شرابی غیر شیون برنمیآید
گداز خود شد آخر عقدهفرسای دل تنگم
گشاد کار گوهر غیر سودن برنمیآید
چو فقرت ساز شد برگ تجملها به سامان کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.