بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود
حق نیاز به این سجدهها ادا نشود
ز تیرهبختی خود میل در نظر دارد
به خاک پای تو هر دیدهای که وانشود
چه ممکن است که در بوتهٔ گداز وفا
دل آب گردد و جام جهاننما نشود
برونِ سایهٔ گل خوابگاه شبنم نیست
سرم به پای بتان خاک شد، چرا نشود؟
توان شد آینهٔ بحر عافیت چو حباب
اگر غبار نَفَس سدِ راه ما نشود
مرا ز مرگ به خاطر غمی که هست این است
که خاک گردم و دل محرم فنا نشود
ز یار دوری و آسایش ای فلک مپسند
که شبنم از بَرِ گل خیزد و هوا نشود
دل از غبار تعلق نمیتوان برداشت
نسیم وادی عبرت اگر عصا نشود
به داغ میکند آخر جنونخرامیها
چو شمع بِه که کسی سربرهنه پا نشود
ز چشم حرص یقین دارم اینقدر بیدل
که خاک گور هم این زخم را دوا نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات عمیق خود نسبت به عشق و فراق میپردازد. او بر این باور است که برای نزدیکی به محبوب، نیاز به سجده و خضوع است و بدون این تلاش، عشق واقعی شکل نخواهد گرفت. شاعر از محدودیتهای بخت و قسمت خود گلایه دارد و به این نکته اشاره میکند که وفا ممکن است در غم و جدایی محو شود.
شاعر همچنین به دلتنگی و رنج ناشی از دوری اشاره دارد و بیان میکند که غبار تعلقات مانع از آزادی روحی است. او از تاثیرات جدایی و شرایط ناخوشایند زندگی مینالد و به صراحت میگوید که حتی مرگ نیز نمیتواند درد جدایی را از دل او برطرف کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که درد و رنج از عشق واقعی دوری، بیپاسخ باقی میماند و درمانی برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که پا بر آستان تو نگذارم، حق نیاز به این سجدهها برآورده نمیشود.
هوش مصنوعی: از شانس بد خود، هر چشمی که هنوز بسته نشده، به خاک پای تو عشق میورزد.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است دلی که در آتش وفا پخته میشود، به شفافیت و روشنی نیفتد و صورت واقعیات را به نمایش نگذارد؟
هوش مصنوعی: سایهٔ گل، جای خواب شبنم نمیشود و من در پای معشوقان خاکی شدهام؛ چرا که این حالت نباید پیش بیاید؟
هوش مصنوعی: اگر حبابی در آب بهوجود آید، بهراحتی میتواند زیباییهای دریا را منعکس کند. اما اگر غباری بر روی آن بنشیند و مانع دید شود،دیگر نمیتواند این زیباییها را نشان دهد. انسان نیز باید در زندگی خود مراقب باشد که مشکلات و موانع نتوانند جلوی آرامش و خوشبختیاش را بگیرند.
هوش مصنوعی: نگرانی من از مرگ به این خاطر است که به خاک تبدیل میشوم، اما دلم نمیخواهد به فنا و نابودی سپرده شود.
هوش مصنوعی: دوری از معشوق را مایهی آرامش ندان، زیرا حتی شبنم از روی گل میریزد و هوا به خاطر آن تغییر نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر دل به بند تعلقات دچار باشد، نمیتوان آن را آزاد کرد. حتی اگر نسیم عبرت و درستی به وزیدن درآید، نمیتواند بیتوجهی به آنرا تغییر دهد و دل را رهایی بخشد.
هوش مصنوعی: در نهایت، به خاطر دیوانگی و طغیانی که به وجود میآورد، دلی سوخته و غمگین تر از شمع میسوزد. بهتر است که کسی بدون احتیاط و بیپروا وارد نشود.
هوش مصنوعی: از نگاه حرص و طمع، به خوبی میدانم که چنان بیدلم که حتی خاک قبر هم نمیتواند این درد را درمان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به باده صوفی ما صاف از ریا نشود
که تار سبحه به مضراب خوش نوا نشود
به گل نگویم اما شهید نام گلم
که از فسون نیاز بهار وا نشود
ترا چه جرم که حکم غرور حسن اینست
[...]
لبم ز بستگی دل اگر چه وا نشود
چو لاله خون جگر خوردنم قضا نشود
بیک لباس مقید مشو که ساختگیست
اگر گهی به تنت پیرهن قبا نشود
دل ضعیف چنان جذبه قوی دارد
[...]
دلیل شکوهٔ من سعی نارسا نشود
ز پافتادگیام ناله را عصا نشود
ز اشک راز محبت به دیده توفان کرد
دلگداخته آیینه تا کجا نشود
علاج خسته دلیها مجوز ز طبع درشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.